سردار محسن رضایی گفت: دشمن اول احتمال میداد ما به سمت شمال برویم و لشکرهای ۵ و ۶ را محاصره کنیم. دوم، احتمال میداد مستقیم به سمت بصره برویم. احتمال سوم هم این بود: مستقیم برای آزاد کردن خرمشهر برویم. به گزارش پایگاه خبری شهید یاران، عملیات بیتالمقدس در روز دهم اردیبهشتماه در غرب رودخانه […]
سردار محسن رضایی گفت: دشمن اول احتمال میداد ما به سمت شمال برویم و لشکرهای ۵ و ۶ را محاصره کنیم. دوم، احتمال میداد مستقیم به سمت بصره برویم. احتمال سوم هم این بود: مستقیم برای آزاد کردن خرمشهر برویم.
به گزارش پایگاه خبری شهید یاران،
عملیات بیتالمقدس در روز دهم اردیبهشتماه در غرب رودخانه کارون و خرمشهر و با رمز عملیات یا علی بن ابیطالب با هدف آزادسازی شهرهای خرمشهر، هویزه و جاده اهواز – خرمشهر؛ خارج کردن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد و نیز جاده اهواز ـ آبادان از برد توپخانه دشمن و همچنین تأمین مرز بینالمللی بهصورت مشترک توسط نیروهای سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد.
طی این عملیات ۵۰۳۸ کیلومتر از اراضی اشغالی ازجمله شهرهای خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز خرمشهر آزاد شدند.
بهرهگیری از انگیزههای ریشهدار دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامهریزی شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقهای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیتالمقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز میکنند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیهبر آثار و اسناد موجود در این مرکز، همزمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوههای شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان حاضر در عملیات منتشر کند.
روایت سردار سرلشکر محسن رضایی
مراحل چهارگانه عملیات بیتالمقدس
سردار سرلشکر محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جلد ششم از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «عملیاتهای دوره آزادسازی- بیتالمقدس» در باره عملیات بیتالمقدس میگوید: ما فکر میکردیم در یک یا دو مرحله کار را تمام میکنیم. یک ماه قبل از شروع عملیات جلسه گذاشتیم. در ذهن من این بود که وقتی شب اول از رودخانه کارون عبور کردیم، تا آخر میرویم، چون منطقه خیلی خلوت بود، ولی هرچه جلوتر میرفتیم، نیروهای دشمن میآمدند.
به همین دلیل مرحلهای شدن عملیات در ذهن ما قوت میگرفت. کمکم طرح عملیات از یک مرحله به دو مرحله تبدیل شد ولی در صحنه عمل، عملیات سه مرحله و به تعبیری چهار مرحله پیدا کرد.
در روز اول، هرچند یگانهای فتح و نصر نتوانستند الحاق کنند، دشمن هم اقدام مؤثری انجام نداد، روز دوم، هم ما و هم دشمن خسته بودیم و تحرکات ضعیف دشمن به سمت قرارگاه قدس در محور شمالی عملیات و منطقه جنوب عملیات به نتیجه نرسید.
در روز سوم ما تقریباً خط را کامل کردیم، یعنی تیپ امام حسین (ع) از قرارگاه فتح به سمت تیپ حضرت ولیعصر (عج) و سپس به سمت جنوب رفت و تیپ حضرت ولیعصر (عج) و اینها هم به سمت شمال رفتند و این الحاق ده کیلومتری انجام شد. روز سوم دیگر خط ما کامل بود.
روز سیزدهم و چهاردهم، دشمن پاتکهای شدیدی را آغاز کرد. روز پانزدهم، تقریباً اوج پاتکهای دشمن بود. در همان ۱۰ کیلومتری که الحاق کرده بودیم، همه پاتکها در همین قسمت بود. تقریباً سمت چپ قرارگاه فتح و سمت راست قرارگاه نصر، آن وسط تقریباً از کیلومتر ۸۰ تا ۹۰ جاده اهواز به خرمشهر.
روز پانزدهم اردیبهشت آنقدر شدید بود که همه فکر میکردند؛ ارتش عراق بهزودی کار ما ر ا تمام میکند و ما جاده را بهکلی از دست میدهیم. عراق دیوانهوار حمله میکرد. مرتب به پلهای ما حمله میکرد ولی یکی از عجایب این عملیات این بود که پلهای ما آسیب ندیدند.
مشکل الحاق از روز یازدهم، دوازده اردیبهشت حلشده بود و از روز سیزدهم اگر پاتک دشمن نبود، ما میتوانستیم مرحله دوم عملیات را شروع کنیم، منتها پاتکهای شدید در این سه روز، مانع اساسی بود.
ما مرتب از آقای غلام پور، فرمانده قرارگاه قدس، میخواستیم هر شب حمله کند، حتی اگر موفق هم نشوند. خود درگیر کردن لشکرهای ۵ و ۶ عراق برای ما یک عملیات بزرگ بود. این عملیاتها کمتر از رسیدن قرارگاههای فتح و نصر به جاده نبود. همینکه لشکرهای ۵ و ۶ عراق فرصت کمکرسانی به جبهه خرمشهر را نداشته باشند، برای ما مهم بود.
روز شانزدهم اردیبهشت، هفتم عملیات، تصمیم گرفتیم مرحله دوم را انجام بدهیم. گفتیم تا مرز میرویم. فرصت خوبی بود، چون از سمت عراق پاتکی نداشتیم.
سه جهت عملیاتی
مشکل ما در مانور مرحله دوم این بود که به نتیجه نمیرسیدیم؛ هدف را کجا بگذاریم. سه پیشانی جنگی پیشآمده بود. در آن وضعیت دشمن هم در مورد سه هدف مهم خودش دچار اضطراب و نگرانی میشد.
اول احتمال میداد ما سمت شمال برویم لشکرهای ۵ و ۶ را محاصره کنیم. دوم، احتمال میداد مستقیم به سمت بصره برویم و اصلاً کاری به لشکرهای ۵ و ۶ نداشته باشیم. احتمال سوم هم این بود؛ مستقیم برای آزاد کردن خرمشهر برویم.
نگرانی ما این بود که اصلاً چه تصمیمی بگیریم. دچار تردید بودیم. آیا مرز هدف باشد؟ کانال ماهیگیری هدف باشد؟ یا به سمت خرمشهر برویم.
اگر به سمت خرمشهر حرکت میکردیم ولی بهطرف مرز نمیرفتیم، عراقیها از مرز حمله میکردند و عقبه ما را میبستند و همه نیروهای ما در خرمشهر محاصره میشدند.
خیلی بحث شد. آخر ما اعلام کردیم؛ فقط به مرز میرویم. گفتم اگر ما بهطرف مرز برویم، خرمشهر هم حل است.
حمله بهطرف مرز، هدف مرحله دوم عملیات
عراقیها آماده، آماده بودند و با انبوه نیرو به مقابله آمدند. در یکی، دو محور، کسی جلوی ما نبود که بچههای ما زود رفتند و به مرز رسیدند.
خوشبختانه وقتی حمله شروع شد، مثل اینکه عذاب الهی بر دشمن نازلشده شود. تقریباً ساعت دوازده، یک نیمه شب بود که شنود اعلام کرد؛ عراقیها سراسیمه دارند فرار میکنند. عراقیها وحشت کرده بودند، نکند با حجم نیرویی که ما داریم عملیات میکنیم، کل نیروهایشان را از دست بدهند و ما مستقیم به سمت بصره برویم.
نبرد جانانه رزمندگان برای آزادی خرمشهر
وقتی ما مرحله دوم را آنچنان باقدرت انجام دادیم، ترس آنها بیشتر شد. عراقیها فکر میکردند اگر هم خرمشهر را از دست بدهند و هم بصره را؛ چه فاجعه بزرگی در انتظارشان خواهد بود.
بچهها چون عشق آزادی خرمشهر را داشتند، خیلی قوی میجنگیدند. نزدیکیهای صبح، دشمن به بعضی از واحدهایش دستور عقبنشینی داد و گفت، مرز را محکم ببندید و به لشکرهای ۵ و ۶ هم دستور عقبنشینی داده شد.
میتوانم بگویم عملیات ما در مرحله دوم موجب فروپاشی ارتش عراق شد.
ما نفس راحتی کشیدیم و همه توجهمان را معطوف شلمچه کردیم تا مرحله سوم عملیات را اجرا کنیم. چند روز طول کشید تا وارد مرحله سوم و بعد مرحله چهارم و پایانی عملیات بیتالمقدس شویم.
ده روز توقف تا آغاز مرحله آخر عملیات و آزادسازی خرمشهر
درمجموع سه عامل در تأخیر مرحله سوم عملیات مؤثر بود: اول پاتکهای دشمن، دوم: ترمیم و بازسازی تیپها که آسیب زیادی دیده بودند و سوم: استقرار تیپهای جدید و آشنا شدن آنها به منطقه.
دشمن چون جلوی بصره و شمال کانال ماهی شروع به درست کردن خط دفاعی کرد، وقتی خیالش از این دو هدف راحت شد، دوباره تمرکزش را روی خرمشهر گذاشت. به همین دلیل هرچقدر زمان میگذشت، سختیهای ما بیشتر میشد.
عوامل مؤثر در پیچیدهتر شدن مرحله سوم عملیات
در مرحله سوم و چهارم ما وارد یک عملیات جدید شدیم، به همین دلیل عملیات طول کشید. از نوزدهم تقریباً تا سی و یکم نزدیک به سیزده روز طول کشید. علت این بود که ما خیلی زود فهمیدیم باید عملیات دیگری را در دل عملیات قبلی انجام دهیم. زمین ناشناخته بود، وضع دشمن فرق داشت و فشردگی نیروهای دشمن خیلی زیادتر شده بود و مین ریزی و ایجاد استحکامات توسط دشمن شدیدتر شده بود.
باید اینطور بگویم که عملیات بیتالمقدس، دو عملیات بزرگ بود؛ یک عملیات در مرحله اول و دوم و یک عملیات در مرحله سوم و چهارم. البته ما هردو عملیات را با یک نیرو و در امتداد هم انجام دادیم.
مردم خرمشهر را میخواستند، پس باید خرمشهر را میگرفتیم، اما در مورد عقبهمان ابهام داشتیم. بین نوزدهم تا بیست و سوم و بیست و چهارم اردیبهشت، عراق به پاسگاه شهابی حمله کرد. بعد از مرحله سوم ۲۷،۲۸ و ۲۹ اردیبهشت دشمن میخواست از سمت طلاییه و کوشک و از روبروی حسینیه حمله کند و عقبه ما را ببندد.
مشکل سوم؛ دیدیم نیروها، آن نیروهای مرحله اول و دوم نیستند. نیروها خسته شده بودند و تلفات خیلی زیادی داده بودیم.
بنابراین در مرحله سوم و چهارم در یک منطقه پنج، شش کیلومتری، پانزده روز معطل شدیم.
در مرحله سوم ما آمدیم و از تقاطع جاده حسینیه با مرز، تا شلمچه و از شلمچه تا خرمشهر را هدفگذاری کردیم و این مأموریت را بین قرارگاهها تقسیم کردیم.
همچنین مانور تعیین کردیم و قصدمان این بود که در مرحله سوم برویم و به مرز برسیم. میبایست زودتر از اینکه عراق میرفت پشت مرز مستقر میشد و مرز را در اختیار میگرفت، میرفتیم، مرز را میگرفتیم. لذا اینکه مرز دست ما باشد یا صدام، برای ما انگیزهای شده بود که عملیات مرحله سوم را زودتر انجام دهیم.
شب نوزدهم اردیبهشت ساعت ۴۵/۲۲ رمز را گفتیم و عملیات را شروع کردیم. محصول این مرحله چه بود؟ ما بالاخره توانستیم، سیزده کیلومتر دیگر از مرز را تأمین کنیم و به ۵ کیلومتر قبلی اضافه کنیم و خودمان را به هفتصد، هشتصد متری جاده شلمچه- خرمشهر برسانیم.
محاصره ارتش عراق در خرمشهر
در مرحله سوم دشمن بهتدریج در خرمشهر محاصره شد، طوری که ماشینهای ارتش عراق مثل قبل نمیتوانستند از روی جاده شلمچه به خرمشهر رفتوآمد کنند. ولی ما نمیتوانستیم بیش از آن جلو برویم.
روز بیست و ششم، دیگر خودمان را برای حمله مرحله چهارم آماده کردیم؛ بنابراین مرحله چهارم از بیست و ششم شروع شد و تا روز سوم خرداد که وارد خرمشهر شدیم، یعنی حدود نه روز به طول انجامید.
محاصره دشمن در خرمشهر یک معضل جدی برای ما شده بود. همه از پا افتاده بودیم و توانی نداشتیم. وقتی میپرسیدیم بین سنگرهای دشمن چقدر فاصله است، میگفتند مثلاً چهار متر. اینقدر فشرده بودند. انبوهی از نیروهای دشمن در خرمشهر حضور داشتند و این خود وضع مانور را به هم میریخت.
ده، یازده شب روز دوم خرداد وارد خرمشهر شدیم. احمد کاظمی اولین یگانی بود که اعلام کرد به آنجا رسیده است. بعد حسین خرازی. نزدیکیهای صبح دوستان ما دیگر داشتند وارد شهر میشدند و درنهایت همه محورها شکست.
میشود گفت از ساعت نه صبح، ده صبح، عراق حالت هزیمت و شکست پیدا کرد. بعد از آزادی خرمشهر انگار دنیا را به من داده بودند. مثلاینکه بال داشته باشم و بخواهم پرواز کنم.
منبع:
۲-اردستانی، حسین، عملیاتهای دوره آزادسازی- بیتالمقدس، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، روایت محسن رضایی، جلد ششم، تهران، مرکز اسنادو تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۸، صفحات ۳۰۰، ۳۰۱، ۳۰۵، ۳۰۹، ۳۱۰، ۳۱۵، ۳۱۶، ۳۱۸، ۳۵۸، ۳۵۹، ۳۶۰، ۴۲۴، ۴۲۸، ۴۲۹، ۴۳۱، ۴۳۲، ۴۴۵، ۴۵۰، ۴۵۱، ۴۶۴، ۴۸۲، ۴۸۶.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
خبرنگار :شهرزاد اریه بندان
Monday, 28 October , 2024