شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور، طلبه‌ای بسیجی و یکی از فرماندهان و پیش‌گامان دوران دفاع مقدس و از شهدای شاخص و جامع بین علم و عمل استان قهرمان‌پرور اصفهان است که عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه معصومین (ع) و حضرت زهرا (س) داشت و در اوج جوانی مسئولیت‌های خطیر و حساسی را در […]

شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور، طلبه‌ای بسیجی و یکی از فرماندهان و پیش‌گامان دوران دفاع مقدس و از شهدای شاخص و جامع بین علم و عمل استان قهرمان‌پرور اصفهان است که عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه معصومین (ع) و حضرت زهرا (س) داشت و در اوج جوانی مسئولیت‌های خطیر و حساسی را در عملیات‌های مهم برعهده داشت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران؛ در همه‌سال‌هایی که آموختم که بنویسم هر وقت قلم‌به‌دست گرفته و خواستم از راه‌ورسم کسانی بنویسم که درس‌آموز مکتب سرخ سرور و سالار شهیدان و پرچم‌دار مردی و مردانگی بودند و با خون خود نهال نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری و از آن حفظ و مراقبت کردند، حس غریبی در وجودم جوانه می‌زند که چگونه از عشق و شور شیدایی کسانی که برای وصال به معبود خود سر از پا نمی‌شناختند بنویسم بخصوص اگر راه‌ورسم فاطمی را انتخاب کرده باشند، واژه‌ها و عبارت‌ها به طرز عجیبی عاجز از بیان توصیف راه‌ورسمشان است به‌راستی هیچ واژه و عبارتی نمی‌تواند حق مطلب را در وصف کسانی که به دنبال رسم گمنامی بودند را ادا کند.

شهادت اوج افتخار و حسن عاقبت‌به‌خیری برای هر انسان آزاده‌ای است و شهید، مؤمنی است که به آنچه که باخدا عهد کرده، وفا و آنچه را که خداوند از آنها در مقام صدق عهد گرفت و به عهد خود عمل کرد و وارد مقام صدق شد. شهادت از نگاه ما زمینیان که در هبوط و غفلت به سر می‌بریم، مسیری پر پیچ‌وخم و عجیب است؛ اما برای آنها که این مسیر را پیمودند، دل‌کندن از دنیا با زرق‌وبرق ظاهر غلط‌اندازش سهل و آسان بود و یکی از دیگری سبک‌بال‌تر به مجاهدت پرداخته و به وصال حق شتافتند.

در واپسین روزهای عصر غیبت که ابلیس با انواع ابزارها و روش‌ها به‌شدت در حال یارگیری و تجهیز لشکریانش است طلبه‌ای جوان از خطه قهرمان‌پرور نصف جهان رسم عاشقی و شیدایی را به‌گونه‌ای دیگر مشق عشق می‌کند و ستاره‌ای پرفروغ در کهکشان عاشقی می‌شود. مصطفی طلبه‌ای جوان با چهره معصوم اما کلامی نافذ که وجودش سرشار از صفا و صمیمت بود و دوستان و هم‌رزمانش هنوز آن چهره و آن نگاه معصوم را به‌خوبی در خاطر دارند، یکی از جوانانی است که اصفهان به آنها افتخار می‌کند.

شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور، طلبه ای بسیجی و یکی از فرماندهان و پیش‌گامان دوران دفاع مقدس و از شهدای شاخص و جامع بین علم و عمل استان قهرمان‌پرور اصفهان است که سال ۱۳۳۷ در محله پشت مسجد امام، شهر اصفهان متولد شد. پدرش با کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی را تأمین می‌کردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه اطهار (ع) و حضرت زهرا (س) برخوردار بودند تا آنجا که با همان درآمد ناچیز، جلسات روضه‌خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد.

او که از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی، خانواده‌ای مقید و متدین داشت، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و هم‌زمان با رشد قیام مردم، با تمام وجود در جهت ارشاد آنان وارد عمل شد و با استفاده از فرصت‌ها برای تبلیغ به مناطق محروم کهگیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و در سازماندهی حرکت خروشان مردم آن خطه تلاش بسیار کرد و با بهره‌گیری از ارتباط با حوزه علمیه قم در جهت ارائه خدمات فرهنگی به آن منطقه محروم، بسیار تلاش کرد و در مدت مسئولیت یک‌ساله‌اش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج به سهم خود اقدامات مؤثری را به انجام رساند.

با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از هم‌رزمان خود از «کردستان» وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه ۲) که در نزدیکی آبادان «جبهه دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد. ایشان با تجربه‌ای که از کار در جبهه‌های کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان می‌پرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا می‌نمود و در واقع وی را می‌توان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبهه‌ها نامید.

در عملیات شکست محاصره آبادان و طریق‌القدس فرمانده گردان بود. در عملیات فتح‌المبین در کنار شهید خراز، فرمانده تیپ امام حسین (ع) بود. در همین عملیات برادر کوچک‌ترش به درجهٔ رفیع شهادت نائل آمد و خود او نیز به‌شدت مجروح و در اثر همین جراحت نیز یک‌دستش معلول شد. پس از آن در عملیات بیت‌المقدس و عملیات رمضان فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت که چند یگان رزمی سپاه را اداره می‌کرد، به‌طوری‌که شگفتی فرماندهان نظامی اعم از ارتش و سپاهی را از اینکه یک روحانی فرماندهی سه لشکر را عهده‌دار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی می‌شود و به طرح و توجیه نقشه‌ها می‌پردازد را برمی‌انگیخت. او در عملیات محرم، وال

فجر ۱ و والفجر ۲ نیز شرکت داشت. دو هفته پس از ازدواج، در ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۲ و در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسید و جسم پاکش در منطقه حاج عمران بر زمین ماند و در زمره شهدای مفقودالجسد قرار گرفت.

  • شهید مصطفی ردانی پور تمام ویژگی‌های یک فرد تراز انقلاب و جهادی را داشت

سرتیپ پاسدار مجتبی فدا از هم‌رزمان شهید مصطفی ردانی پور در توصیف ویژگی‌های شخصیت شهید ردانی پور اظهار می‌کند: شهید حاج‌آقا مصطفی ردانی پور درعین‌حال روحانی بودن، پیش‌قدم، جلودار و جهادی هم بود.

فرمانده سپاه حضرت صاحب‌الزمان (عج) استان اصفهان تعبد و اخلاص، توسل و قدرت مدیریت، قدرت ارتباط و جذب‌کنندگی جوانان را از دیگر ویژگی‌های فرمانده شهید لشکر امام حسین (ع) برشمرده و خاطرنشان کرد: توسل و اعتقاد به ساحت مقدس حضرت ولی‌عصر (عج)، شاگردی علمای بزرگی همچون آیت‌الله بهاءالدینی و نقش‌آفرینی در خدمت‌رسانی به مردم با حضور در مناطق محروم از دیگر ویژگی‌های فرمانده مجاهد و شهید لشکر امام حسین (ع) بود که همه اینها ویژگی‌های یک فرد تراز انقلاب و یک فرد جهادی است.

فرمانده سپاه حضرت صاحب‌الزمان (عج) استان اصفهان افزود: اخلاص و تعبد و نقش‌آفرینی در بین رزمندگان، ایجاد معنویت و مدیریت و قدرت فرماندهی از دیگر ویژگی‌های شهید حاج‌آقا مصطفی ردانی پور بود که باعث شد به رده‌های بالای فرماندهی برسد و اینها همه نشانه‌ها و شاخصه‌های یک رزمنده خوب، یک حزب الهی خوب بود و ویژگی آخر ایشان مفقودالاثر بودنش همان گونه که خواسته بود است.

اوج رشادتش در عملیات چذابه بود که همه درمانده شده بودند، دفاع سخت شده بود و دشمن هجوم سنگینی را به نیروهای خودی در تنگه چذابه وارد کرده بود و باقدرت بر منطقه مسلط شده و می‌خواست بستان را بگیرد؛ ردانی پور باتکیه‌بر ایمان و شجاعت تمام و نصب العین قراردادن فرمان امام که فرمودند: «بستان به هر صورت ممکن باید حفظ شود»، مقتدرانه ایستاد و با دو گردان تپه‌های منطقه را باز پس گرفت.

با اصرار مادر و درخواست خود با یکی از سادات ازدواج می‌کند، خانمش همسر شهید بود و برای امام رضا (ع) دعوت‌­نامه ‌برد و داخل ضریح انداخت، یک کارت‌دعوت نیز برای حضرت زهرا (س) می‌نویسد و به ضریح حضرت معصومه (س) می‌اندازد.

  • «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟»

شبی حضرت زهرا (س) را در خواب می‌بیند که به عروسی‌اش آمده است، شهید ردانی پور به ایشان می‌گوید: خانم! قصد مزاحمت نداشتم و فقط می‌خواستم احترام کنم، حضرت زهرا (س) پاسخ می‌دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟»

مصطفی دیگر تا صبح نخوابید و نماز می‌خواند، دعا و گریه می‌کرد و می‌گفت من شهید می‌شوم، دوستش گفته بود «این همه گریه و زاری می‌کنی، می­گویی می‌خواهم شهید بشم دیگر زن‌گرفتنت چیه؟» جواب داد: «خانمم سیده می‌خواهم اون دنیا به حضرت زهرا (س) محرم باشم، شاید به صورتم نگاه کنه!»

سالگرد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه کبری ازدواج کرد و گفت: عروسی واقعی من آن وقتی است که در خون خود بغلتم، در شب عروسی میکروفن را به دست گرفت و گفت: «فکر نکنید من با ازدواج به دنیا چسبیده‌ام، این وظیفه من بود و حضور در جبهه هم وظیفه دیگر من است.»

  • شهید ردانی پور مسئول رشد و ارتقای معنوی نیروها بود

مصطفی ردانی پور در عملیات‌های سرنوشت‌سازی همچون فرماندهی کل قوا، شکست حصر آبادان، طریق‌القدس، چذابه، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، محرم و… حضور فعال داشت و فعالیت او به‌عنوان فرمانده بر هیچ‌کس پوشیده نبود.

ردانی پور در عملیات فرماندهی کل قوا و ثامن‌الائمه در جبهه دارخوئین غیر از مسئولیت‌های خود در سازمان‌دهی نیروها و فرماندهی در رده‌بالا، مسئولیت رشد و ارتقای معنوی نیروها را بر عهده داشت که برگرفته از خصلت‌های ذاتی او بود.

پس از عملیات ثامن‌الائمه در چندهفته‌ای که نیروها از خط جبهه برگشته بودند و پس از طی مراحل تکمیلی آموزش، برنامه شب‌هایشان دعای توسل و شب جمعه دعای کمیل بود، او در عملیات طریق‌القدس و چذابه حماسه‌های بزرگی بر جای گذاشت و در عملیات فتح‌المبین در کنار فرماندهی لشکر امام حسین (ع) در خطوط مقدم عین خوش حضوری مستقیم داشت.

در حین عملیات بیت‌المقدس هنگامی‌که سازمان سپاه انقلاب اسلامی گسترش یافت به فرماندهی سپاه سوم صاحب‌الزمان (عج) برگزیده شد که متشکل از لشکرهای امام حسین (ع)، نجف اشرف، کربلا و قمر بنی‌هاشم بود و در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت و بعد از عملیات رمضان از مسئولیت کنار کشید و خواست به‌جای فرمانده، تک‌تیرانداز باشد.

  • طلبه باید همیشه عمامه‌اش بر سرش باشد

هر طلبه‌ای که به خط می‌آمد، چند ساعتی با او خلوت می‌کرد و به او درس شهادت و زندگی می‌داد، سه اصل را برای طلبه لازم می‌دانست؛ اول مطالعه، دوم در دسته خط‌شکن باشد و سوم همیشه عمامه‌اش بر سرش باشد؛ یک روز که برای سرکشی به خط رفته بود طلبه جوانی به او گفت: بچه‌ها نق می‌زنند که سفیدی عمامه استتار ستون را به هم می‌زند، جواب داد: یک گونی بکِش روی عمامه‌ات اما وقتی به دشمن رسیدی آن را بردار، عراقی‌ها عمامه تو را که ببینند فرار می‌کنند.

سردار شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور  با وجود سن کم توانست با عملکرد موفق خود، از رده فرماندهی تیپ ۱۴ امام حسین علیه‌السلام تا مسئولیت قرارگاه فتح (سپاه سوم صاحب‌الزمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) نیروها را به‌سوی اهداف مقدس هدایت کند و الگویی از مدیریت اسلامی را ارائه دهد و در راه دفاع از اسلام ناب محمدی به درجهٔ رفیع شهادت برسد.

  • پست و مقام برای او ارزشی نداشت

مصطفی عارفی شجاع و سلحشور بود و به اهل‌بیت عصمت و طهارت به‌ویژه حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) ارادت بسیار داشت، عشق و محبت به خداوند و لقای او وجود او را فراگرفته بود، وی در جریان‌شناسی گروه‌های منحرف بصیرت کامل داشت و هنگامی که احساس کرد اختلافات سیاسی شهرها به جبهه آمده، پیشنهاد داد که فرماندهان چند هفته یک‌بار به قم نزد علمای اخلاق بروند و در درس اخلاق آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله بهجت شرکت کنند؛ شهید خرازی نیز با پیشنهاد وی موافقت کرد و فرماندهان لشکر از اهواز با قطار به قم می‌آمدند و پس از شرکت در درس اخلاق و زیارت حضرت معصومه (س) مجدداً به اهواز بازمی‌گشتند.

سردار رحیم صفوی درباره او می‌گوید: «این شهید بزرگوار و روحانی، دل‌سوخته اسلام و عاشق امام حسین (ع)، عارفی مجاهد و از مصادیق بارز فرمایش مولا علی (ع) به شمار می‌آمد، او نمونه یک فرمانده لشکر اسلام به معنی واقعی بود.»

سردار غلامعلی رشید او را این‌گونه توصیف می‌کند: درست است که او یکی از فرماندهان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بود، اما ایشان علاوه بر نقش نظامی‌اش در لشکر امام حسین (ع) در نقش رهبری مجموعه یگان خود نیز عمل می‌کرد.

نصایح و راهنمایی‌های او برای یکایک فرماندهان از پایین‌ترین تا بالاترین رده مؤثر و کارساز بود، او واقعاً شخصیتی نظامی، عقیدتی و سیاسی داشت و در هر سه بعد در حد اعلی رشد کرده بود؛ آنچه می‌گفت عمل می‌کرد، این شهید عزیز یکی از ستون‌های اصلی لشکر بود که در انسجام، وحدت و یکپارچگی آن نقش مهمی را ایفا می‌کرد.»

  • وقتی هلی‌کوپترهای عراقی فراری شدند

حجت‌الاسلام دکتر علی، علی محمدی از فرماندهان طلبه دوران دفاع مقدس و هم‌رزمان سردار شهید ردانی پور در بیان خاطره‌ای از این شهید بزرگوار می‌گوید: در عملیات والفجر مقدماتی با شهید ردانی پور بودم آن موقع قرارگاه سپاه سوم بود و عملیات در مکان سختی در منطقه فکه صورت گرفت در آن عملیات تا حدودی به اهداف موردنظر که پیش‌بینی کرده بودیم دست پیدا نکردیم شهید ردانی پور وقتی می‌دید که تعدادی از نیروها در میدان مین مانده‌اند خونش به جوش آمده بود و می‌گفت که چرا ایستاده‌ای؟ بلافاصله هر کدام یک آرپی‌جی برداشتیم و رفتیم حتی از خط اول هم جلوتر رفتیم و علنی در مقابل دشمن ایستادیم هلی‌کوپترهای عراقی مانع و مزاحم انتقال مجروحین شده بودند که ما دو نفر طلبه با آنها مقابله کردیم این حرکت ما باعث شد که بسیاری از رزمنده‌ها نیز خونشان به جوش بیاید و دفاع کنند و هلی‌کوپترهای عراقی را فراری بدهند و این نکته مهمی بود.

خطه قهرمان‌پرور اصفهان با وجود جوانانی روشن‌ضمیر همواره نقش تعیین‌کننده‌ای در فرازوفرودهای سیاسی، اجتماعی و… داشته است، از قیام مشروطه تا انقلاب شکوهمند اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، نقش بی‌بدیل اصفهان همیشه در تاریخ پرافتخار کشورمان جلوه‌گری می‌کند. شهید مصطفی ردانی پور یکی از غیور مردان قهرمان و تاریخ‌سازی است که نصف جهان به دلیل داشتن چنین فرزندانی به خود می‌بالد.

  • «شهید ردانی پور مشعلی است که می‌تواند یک ملت را روشن و باز کند»

رهبر معظم انقلاب ۲۶ آبان سال ۹۵ در دیدار مردم اصفهان با ذکر نام شهیدان شاخص اصفهان به نقش این استان در پیشبرد انقلاب اسلامی اشاره کرده و فرمودند: «اصفهان شهر ظرافت، شهر هنر، شهر شهیدان بزرگ و نام‌آور؛ شهیدی مثل آیتﷲ بهشتی در یک سمت، و [در سمت دیگر] شهدایی مثل شهید خرّازی و شهید همّت و شهید کاظمی و شهید ردانی پور و بزرگان و نام‌آورانی که هرکدام از اینها می‌توانند مشعلی باشند و راه یک ملّت را روشن کنند و باز کنند. اینها مناقب است، این شناسنامهٔ شما است؛ شناسنامهٔ مردم اصفهان این است. ایستادگی در راه درست، [یعنی] شهر انقلاب. قبل از پیروزی انقلاب در دوران طاغوت، در ده‌پانزده شهر اعلام حکومت‌نظامی شد؛ در اصفهان چند ماه قبل از همهٔ شهرها و پیش از همه‌جا اعلام حکومت‌نظامی شد؛ این اصفهان است. شناسنامهٔ اصفهان این است: شهر انقلاب، شهر دین، شهر ولایت، شهر خدمت، شهر کار، شهر علم، شهر تربیت نیروی انسانی. من حالا در آن اتاق به دوستان عرض می‌کردم که در بخش‌های مختلف، حضور نیروهای انسانی تربیت‌شدهٔ اصفهانی حضور برجسته و روشن و آشکاری است؛ اینها را باید حفظ کنید، اینها را باید نگه دارید.»

  • نامه مادر شهید ردانی پور به هم‌رزمانش در جبهه

مصطفی در منطقه عملیاتی والفجر ۲، تا قبل از رسیدن نیروهای جدید، ‌برای اینکه دشمن جلو نیاید و منطقه‌ای که به‌سختی و با خون جوانان زیادی باز پس گرفته شده بود، دوباره به دست دشمن نیفتد، ‌با اسلحه‌‌ای خالی، فقط ایستاده و تیرخورده بود، و به‌محض  رسیدن نیروها مثل یک سرو بر زمین می‌افتد، ‌  ولی چون منطقه به‌شدت زیر آتش دشمن بود، ‌کسی نمی‌تواند پیکر مصطفی رو عقب بیاورد. هم‌رزمانش چهل روز به آب‌وآتش می‌زنند تا پیکر مصطفی را عقب بیاورند، اما همه یا مجروح و یا شهید می‌شوند. مادر مصطفی وقتی شنید، هم‌رزمان مصطفی چگونه برای آوردن پیکرش تلاش می‌کنند؛ و همه پرپر می‌شوند فوراً نامه‌ای نوشت که چون دشمن‌روی منطقه مسلط است، نمی‌خواهد برای آوردن مصطفای من تلاش کنید. تعریف می‌کردند هم‌رزمان مصطفی با دیدن پیام مادر، همه منقلب شده و با چشمان اشک‌بار از دور محل شهادت مصطفی رو نگاه می‌کردند.

لابد عراقی‌ها نباید می‌فهمیدند که مصطفی شهید شده است. می‌گفتند اگر اسیر شده باشد برای او بد می‌شود، اما مصطفی کسی نبود که تن به اسارت بدهد‌. برای مصطفی هیچ‌کس اطلاعیه نداد. خبر شهادت او را صداوسیما که نگفت هیچ، مراسمی هم برای او گرفته نشد، اگر کسی هم برای مصطفی گریه کرد، در تنهایی بود در سکوت و خلوت بود.

  • توسل شهید ردانی پور به حضرت زهرا (س) در بحبوحه میدان جنگ

ستون گردان‌ها پشت میدان مین مانده بود. همه منتظر شروع عملیات بودند. اما یک کسی کار را قفل کرده بود. بچه‌های شناسایی سه ماه روی این معبر کارکرده بودند؛ اما حالا، در حساس‌ترین لحظه، همه چیز پادرهوا بود. مصطفی لحظاتی متوسل به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شد و قرآن را گشود. در آیات آن نگریست و گفت: از این معبر نمی‌رویم، معبر سمت راست، گرای باغ شماره هفت، مسیری است که از طریق آن باید به دشمن بزنیم!

آن‌قدر نظر خود را محکم بیان کرد که هیچ تردیدی برای حسین خرازی باقی نماند و ساعتی بعد از مسیری که باور نمی‌کردیم، منطقه فتح شد. در حقیقت عراقی‌ها دور خورده بودند. دو روز بعد گردان‌های دشمن که آنها را قال گذاشته بودیم، صحیح‌ و سالم با جنگ‌افزارهای خود اسیر شدند.

شهید ردانی پور پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران و درحالی‌که تنها ۲۵ سال سن داشت؛ اما فرماندهی لشکر امام حسین علیه‌السلام را به عهده داشت بر اثر اصابت تیر به پشت جمجمه‌اش به شهادت رسید؛ ولی  پیکر پاک و مطهرش بر خاک جبهه‌ها باقی ماند و هرگز بازنگشت.