عده ای به قربانگاه رفتند تا ما بمانیم و مانده ایم انشالله با افتخار… 🔽کیستی برادر؟از کدام قبیله ای؟ندانستم و نتوانستم تو را بدانم؛ نتوانستم بدانم که چطور می شود در قبر خندید “محمدرضا حقیقی“… 🌷چطور می شود هر هفته سر قبرت مادرت را صدا بزنی “سید مهدی غزالی” 🌷چطور می شود پس از سالها پیکرت […]

عده ای به قربانگاه رفتند تا ما بمانیم و مانده ایم انشالله با افتخار…

🔽کیستی برادر؟
از کدام قبیله ای؟
ندانستم و نتوانستم تو را بدانم؛
 نتوانستم بدانم که چطور می شود در قبر خندید “محمدرضا حقیقی“…

🌷چطور می شود هر هفته سر قبرت مادرت را صدا بزنی “سید مهدی غزالی”

🌷چطور می شود پس از سالها پیکرت سالم بوده باشد “شهید رخشایی”

🌷اخوی شهیدم شهید “شکری” چطور می شود بدنت را قطعه قطعه کنند ولی رمز بی سیمت را فاش نکنی؟

🌷نوشته اند عاشورا آمده ای و اربعین رفته ای خوشا به حالت “مهدی خندان”

🌷۱۵ سال داشتی ولی می گویند عکست به دیوار اتاق رهبر جهان اسلام است “هادی ثنایی“…

🌷می گویند عراقی ها برایت ختم گرفته اند
 “عباس آقایی“…

🌷اخوی شهیدم برادر عزیزم چطور می شود در عملیاتها با پای برهنه لحظه ای درنگ نکنی
و گاه چهار شبانه روز نخوابی “سید محمدعلی ابراهیمی”

🌷برادر عزیزم “محمد کاظم کیانی” نوشته اند یوسف فاطمه سینه مجروحت را علاج کرد و دیدارش مرهم سوختگی های سنگینت شد و فرمود خوب می شود تو باید به جبهه برگردی برادر

🔽کیستی برادر از کدام قبیله ای دستم گیر و به رهم آر بی تو روزگار خوبی ندارم؛
 خوبی روزگار من زمانی بود که با شماها بودم
 و در جبهه ها قدم به قدم با شماها می آمدم
 که اگر تیر خصم خبیث مجروحت کند خواهرانه و مادرانه مرهم دردهایت باشم.

🔽خوبی روزگار من زمانی بود که
 مایحتاج تورا برای نبرد محیا می کردم
و در این راستا نه خواب و خوراک می شناختم
نه شب و روز داشتم و نه به چیزی غیر از تو دل خوش بودم یاد آن روزگار بخیر…

✔دلنوشته ای از سرکارخانم مریم کاتبی
کادر درمان دفاع مقدس