از آنجایی که شهید سید رضا موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشت در این عملیات شرکت کرد تا به همه نیروهای سپاه خرمشهر سرکشی و از وضعیت منطقه اطلاعات کسب کند.

شهید «سید عبدالرضا موسوی» کسی بود که بعد از شهادت محمد جهان آرا فرماندهی سپاه خرمشهر را بر عهده گرفت. او هم همانند همرزمان شهیدش آنقدر حماسه افرید تا نهایتا در مرحله سوم عملیات بیت المقدس و در استانه فتح خرمشهر به شهادت رسید.

«مصطفی عمادی» همرزم شهید موسوی درباره روایت شهادت سید عبدالرضا موسوی فرمانده سپاه خرمشهر

می‌گوید: «عملیات بیت المقدس شروع شد و خرمشهر به عنوان عمل کننده در عملیات، تیپ ۲۲بدر را در این عملیات شرکت داد، تیپ ۲۲ بدر در دو مرحله از عملیات شرکت کرده و تلفات زیادی نیز متحمل می‌شود. تیپ مذکور در بیابان‌های نزدیک عملیات چادر زدند. من تازه از اهواز آمده بودم تا در این عملیات شرکت کنم.

عبدالله نورانی به عنوان فرمانده تیپ به من دستور داد تا به عنوان نیروی اطلاعاتی از منطقه اطلاعات کسب کند. از آنجایی که شهید سید رضا موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشته در این عملیات شرکت می‌کند تا به همه نیروهای سپاه خرمشهر سرکشی و از وضعیت منطقه اطلاعات کسب کند و در پیروزی هر چه سریعتر این عملیات نقش موثری داشته باشد. من آماده ماموریت شدم، سید رضا نیز همراهم جهت کسب اطلاعات و شناسایی با یک دستگاه موتورسیکلت همراه می‌شود.

پس از طی مسافتی به خاکریزی که مابین نیروهای خودی و دشمن بعثی وجود داشت برخورد می‌کنند، در آن طرف خاکریز، کامیونی که متعلق به دشمن بود وجود داشت که از حرکت باز ایستاده بود. با مشاهده کامیون، چند جسد عراقی کشته شده در آن دیده می‌شد. هر دو تصمیم گرفتیم که به طرف کامیون برویم تا اگر سندی در آنجا یافتیم به همراه خود بیاوریم. هر دو سوار موتورسیکلت شده و از روی خاکریز با موتور به پرواز درآمدیم و به نزدیک کامیون رسیدیم. پس از بازرسی کامیون اسناد و مدارک اطلاعاتی و نقشه‌هایی یافت شد. سید رضا مدارک و نقشه‌ها را جمع آوری کرده و آن‌ها را بسته بندی کرد، پس از بسته بندی مدارک، ترک من نشست.

زمان بازگشت فرا رسید و خود را برای بازگشت آماده کردیم. در این میان عراقی‌ها متوجه ما شدند و شروع به شلیک به سمتمان کردند. بارانی از تیرهای اسلحه سبک به سمت ما شلیک شد. کامیون به عنوان جان‌پناه و دیوار جلوی تیرها را گرفت تا به ما اصابت نکند. من موتور را روشن کرده و رضا نیز پشت سرم قرار گرفت، موتور به حرکت درآمده و با سرعت هر چه تمامتر از روی خاکریز حرکت کرد و پس از آن به سوی چادر نیروهای خودی رفتیم تا اسناد و مدارک را به فرماندهی تیپ ۲۲ تحویل دهیم.

با مطالعه اسناد و مدارک و نقشه‌ها مشخص می‌شود که مدارک و نقشه‌ها حاوی اسرار مهمی در رابطه با عملیات است. موقع اذان ظهر رضا برای اقامه نماز جماعت آماده شد و به چادر شهید قاسم داخل زاده جهت اقامه نماز رفت. پس از پایان نماز از بچه‌ها خداحافظی کرد. زمانی به طول نینجامید که هواپیمای دشمن منطقه را بمباران کرد و سید عبدالرضا موسوی بر اثر اصابت ترکش راکت هواپیما به شهادت رسید.»

«محمد سبز غلامی» از همرزمان شهید سید عبدالرضا موسوی( فرمانده سپاه خرمشهر) نیز درباره روایت شهادت این فرمانده می‌گوید: «داخل جیپ  در یکی از محورهای عملیاتی بودم، رضا با موتور رسید، پس از احوال پرسی از او سوال کردم: “عراقی‌ها کجا هستند؟” گفت: “بیا پایین.” با تکه‌ای چوب شروع کرد به نقشه کشی روی زمین و موقعیت عراقی‌ها را نشان داد. من، رضا و فریدون کنار جیپ بودیم که ابراهیم از ما عکسی گرفت بعد رضا از ما جدا شد.

پس از مدتی، من و اصغر با دو جیپ به پشت جبهه و به سمت پل و به موازات رودخانه حرکت کردیم. در فاصله حدودا ٣ تا ۴ متری پل بودیم که رضا با موتور به ما نزدیک شد و گفت: “سریع حرکت کنید بدون معطلی.” رضا خیلی تند از کنار ما عبور کرد، در این میان بلافاصله یک جنگنده عراقی مسیر حرکت ما را به گلوله بست به گونه‌ای که تیرهای آن از کنار جیپ بصورت رگبار و به فاصله حدود یک متری رد شد. جنگنده عراقی با گلوله‌های راکت آن دست پل را زد و جنگنده دیگر که سر رسیده بود توسط پدافند سرنگون شد. بعد از این ماجرا متوجه شدیم رضا با شلیک جنگنده اول به شهادت رسیده است.»

شهید موسوی در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۳۵ در خرمشهر متولد شد. او که یکی از شاگردان ممتاز در تمام دوران تحصیل بود موفق به اخذ مدرک دیپلم با معدل ۱۹ و ۵۸ صد شد و رتبه اول را در کنکور اعزام به خارج کسب کرد. اما چون در تمام رشته‌های پزشکی دانشگاه‌های کشور قبول شده بود، تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.

موسوی از همان زمان فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و پس از مدتی خود را به دانشگاه اهواز انتقال داد. در اهواز چندین مرتبه از طرف گارد دانشگاه به علت فعالیت سیاسی به او اخطار داده شد. تا اینکه در سال ۱۳۵۵ از دانشکده اخراج شد.

او پس از این ماجرا اولین تظاهرات در شهر خرمشهر را سازماندهی ‌کرد که در همین زمان توسط ساواک دستگیر و به زندان افتاد. موسوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد و با کانون فرهنگی-نظامی خرمشهر به همکاری پرداخت. سپس به تشکیل کلاس‌های ایدئولوژی در کانون فتح آبادان و تدوین جزواتی در تفسیر نهج البلاغه همت گماشت و در قسمت تدارکات جهاد سـازندگی نیز فعـالیت کرد.

او که قبـل از پیروزی انـقلاب در خرمشهر با «سیدمحمد جهان‌آرا» آشنا شده بود،‌ به دعوت او وارد نهاد مقدس سپاه شد و در قسمت آموزش و عملیات نقش عمده‌ای ایفا کرد. و در آبان ماه سال ۱۳۵۸ برای مدت کوتاهی به دانشگاه رفت اما احساس مسئولیت او را به سپاه بازگرداند و با شروع جنگ به جبهه‌های نبردحق علیه باطل شتافت و چندین مرتبه مجروح شد. موسوی در فاصله سقوط خرمشهر تا سقوط بنی‌صدر برای استخدام در وزارت امور خارجه به تهران رفت تا اینکه بتواند در یکی از کشورهای خاورمیانه فعالیت دیپلماتیک داشته باشد.

ولی با سقـوط بنی‌‌صدر به جبهه بــازگشت مـوسوی پس از شهادت جهـان‌ آرا فرماندهی سپـاه خرمشهر را بر عهده گرفت. او با آغاز عملیات بیت‌المقدس نیروهای تیپ ۲۲ بدر را سازماندهی کرد. مسئولین فــرماندهی تیپ را به او سپردند اما موسوی آن را نپذیرفت سرانجام فرمانده دلاور خرمشهر در مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید و مهمان خوان گسترده الهی شد.


گوشه‌ای از خصوصیات اخلاقی شهید سید عبدالرضا موسوی:

شهید موسوی باهر پدیده و مسئله‌ای با یک دید عمیق و تحلیل مشخص برخورد و عمل می‌کرد؛ مثلاً در مورد درس خواندنش و از همه مهمتر برخوردش با قضیه جنگ، آن را با تمام وجود لمس می‌کرد و ربط منطقی بین جنگیدن و حاکمیت مستضعفین جهان را در ذهن داشت.

دقیقاً معتقد به کار تشکیلاتی بود و رعایت اصل “عدم انتقال اطلاعات تشکیلاتی به افراد خارج از تشکیلات” را بدیهی‌ترین اصول حاکم بر یک جمع می‌دانست. خواندن روزنامه و آگاهی یافتن از مسائل جامعه از ویژگی‌های بارز او بود، به‌طوریکه گاهی تا ساعت ۲ نیمه شب به این کار ادامه می داد.

به امام خمینی(ره) علاقه عجیبی داشت و همیشه پیام‌ها و سخنرانی‌های امام(ره) را مطالعه و پیگیری و تحلیل می‌نمود و همه اوقات با یک حرمت و حسرت خاصی نسبت به امام(ره) از ایشان یاد می‌کرد و اطاعت کامل خویش رانسبت به فرامین امام(ره) ابزار می‌کرد.

در مقابل تمامی جریان‌ها و مسائل انحرافی از قاطعیت اصولی برخوردار بود. از برچسب زدن و قضاوت‌های پیش ساخته هم زجر بسیار می‌کشید. در رابطه با جبهه ضد انقلاب معتقد به برخورد قاطع و نظامی بود. در زمینه ویژگی‌های بارز اخلاقی او مختصراً می‌توان از تواضع، متانت، آرامش و مدیریت عالی در برخورد با مسائل، اخلاص و ایثار فراوان در کارها و بخورد دلسوزانه با مشکلات، شجاعت و فداکاری در میدان عمل و رزم، خستگی ناپذیری و پشتکار و فراوان در کارها و اخلاق و خلق و خوی خوش و گیرای وی نام برد.

یکی از خصوصیات شهید سید عبدالرضا موسوی روحیه شهادت‌جویی و انتظار وی بود که پیوسته در دعاها طلب شهادت می‌کرد و مکرر تکرار می‌کرد که “من قبل از فتح خرمشهر شهید می‌شوم” و این مسئله دقیقاً در سپاه و برخوردهای خانوادگی او مشهود و محرز بود تا زمینه قبلی شهادت خویش را در آن‌ها به‌وجود آورده باشد.

مثلاً با خرید وسائل خانه همیشه با شک وتردید برخورد می‌کرد. در شب شهادتش در چادر فرماندهی به شدت ناله می‌کرد و نهج‌البلاغه و دعای کمیل و قرآنی را که همیشه به همراه داشت می‌خواند. سرانجام در نزدیکی جاده اهواز ـ  خرمشهر ( کیلومتر ۲۰ خرمشهر) به لقاء الله پیوست.

وی می‌گفت: “امروز شهیدان، مشعل‌های فروزان و گرمابخش هستند که گرمای امید و نور هدایت می‌افشانند تا با هدایت آنان، تن‌های مرده و فکرهای خام از گرما به حرکت در آیند. خدایا، خداوندا، روح ما را بی‌تاب شهادت گردان، تا پیام پرطنین شهیدان را دریابیم و از زنجیر اسارتی که بر خود پیچیده‌ایم آزاد گردیم.”