٨ دهه مبارزه جنبشهای مختلف با رژیم کودککش صهیونیستی موضوع حمایت از آرمان فلسطین به شکل تاریخی و سنتی، جزئی از مبارزات مترقی در جهان بوده است و این مبارزات از همان سالهای ۱۹۴۷ که قطعنامه تقسیم سرزمین فلسطین در سازمان ملل متحد منعقد شد، آغاز شد. به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران، بیش […]
٨ دهه مبارزه جنبشهای مختلف با رژیم کودککش صهیونیستی
موضوع حمایت از آرمان فلسطین به شکل تاریخی و سنتی، جزئی از مبارزات مترقی در جهان بوده است و این مبارزات از همان سالهای ۱۹۴۷ که قطعنامه تقسیم سرزمین فلسطین در سازمان ملل متحد منعقد شد، آغاز شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران، بیش از هشت دهه از شعارهای یهودیان مهاجرت کرده به سرزمینهای اشغالی که شعار میدادند دیوار مال ماست، دیوار مال ماست میگذرد.
دیواری که به ندبه معروف است و در تپه موریا واقع شده و مهاجران یهود با نقشه انگلیس از همان سالهای ابتدایی اشغال، به مرور از کنار همین دیوار، اشغالگری و توحش را کلید زدند و با توطئههای مختلف و کشتار و آزار ساکنان بومی منطقه، اسرائیل جعلی را پایهگذاری کردند.
مسئله فلسطین و بازپسگیری سرزمین غصب و اشغال شده توسط رژیم جنایتکار وخونخوار صهیونیستی، همواره یکی از مهمترین آرمانها و دغدغههای انقلاب اسلامی، از بدو شکلگیری تاکنون بوده است. در این عرصه، رهبر انقلاب اسلامی یکی از مؤثرترین نقشآفرینان بوده و هستند؛ از زنده نگه داشتن این موضوع در افکار عمومی ایران و جهان تا مطالبه از سیاست مداران منطقه و حتی دستور به اقدام عملی در مسیر حمایت همه جانبه از مبارزین فلسطینی.
موضوع حمایت از آرمان فلسطین به شکل تاریخی و سنتی، جزئی از مبارزات مترقی در جهان بوده است و این مبارزات از همان سالهای ۱۹۴۷ که قطعنامه تقسیم سرزمین فلسطین در سازمان ملل متحد منعقد شد، آغاز شد.
متاسفانه یکی از بزرگترین و مهلکترین خطاهای اتحادیه جماهیر شوروی در آن دوره این بود که استالین با توجه به توازن قوایی که با بریتانیا داشت، از تشکیل و تاسیس رژیمصهیونیستی در سال ۱۹۴۸ حمایت کرد و به عضویتش در سازمان ملل متحد رای مثبت داد.
اما خیلی زود اتحاد جماهیر شوروی هم متوجه این خطای مهلک و خطرناک خود شد و از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ رسماً کاهش روابط با اسرائیل و جانبداری شوروی به سمت فلسطینی را شاهد بودیم و این اتفاق بعد از جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل به قطع رابطه با رژیم صهبونیستی منجر شد. این رابطه قطع بود تا فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی در دهه ۹۰ میلادی.
بنابراین با وجود اینکه شوروی این اشتباه مهلک را انجام داد اما جنبشهای سیاسی و رهاییبخش متعددی در سطح بینالملل شکل گرفت. برخی از این جنبشها تحتتاثیر بلوک شرق یا تحتتاثیر چین (بعد از انقلابش) فعال بودند و جنبشهایی هم بودند که ذیل بلوک غیرمتعهدها از دهه ۵۰ به بعد فعالیت میکردند.
مجموعه این جنبشها رویکردی ضداسرائیلی و صهیونیستی داشتند که از آرمان فلسطین دفاع میکردند. بنابراین ما در سطح دولتی بهشکلی شاهد حمایت از آرمان فلسطین بودیم و در سطح فرادولتی، در چهارچوب نهادهای بینالمللی هم اقداماتی دیده شد.
بهعنوان مثال سازمان ملل متحد در دهه هفتاد میلادی تلاشهایی کرد که دولت خودگردان را به رسمیت بشناسند و بعدها سرزمین فلسطین را به رسمیت بشناسند. همچنین قطعنامههای متعددی را در سازمان ملل شاهد بودیم که توسط ایالتهای متحده وتو شد. در سطح دادگاههای بینالمللی هم دادگاه راسل را داریم که با حمایت مردمی و تلاش فعالان سیاسی در کشورهای مختلف حمایت شد برای اینکه جنایتهای اسرائیل را بهخصوص در غزه محکوم کنند.
درست است که رژیمصهیونیستی رفتاری جنونآمیز، بیمنطق، نژادپرستانه و خشن دارد اما نمیتوان ضمن به رسمیت شناختن آن، رفتارهایش را محکوم کرد. مسئله موجودیت اسرائیل را نمیتوان به رفتارش تقلیل داد.
اسرائیل یک سازه اقتصادی، سیاسی و از همه مهمتر، امنیتی و نظامی در غرب آسیاست که هم ویژگیهای استعماری و نژادپرستانه دارد و هم به شکل فعالی مهاجم و متجاوز است و به غصب و اشغال سرزمینهای فلسطینی هم بسنده نمیکند.
همین الان هم در بین جامعه اسرائیل در یکی دو دهه اخیر جریانات بنیادگرای یهودی بهشدت رشد کردهاند و در کابینه هم با نخستوزیری نتانیاهو قدرت تشکیل دادهاند و ایده اینها این است که کشورهای همسایهای مثل لبنان، سوریه و اردن هم بخشی از کشور موعود اسرائیل هستند. سرزمینخواری و اشغالگری همراه با کشتار آنها سیریناپذیر است. گرچه به نظر میرسد اسرائیل بویژه پس از عملیات طوفان الاقصی توسط رزمندگان حماس، ضعیفتر شده و به لحاظ امنیتی در موقعیتی شکننده قرار دارد اما ما همچنان شاهد رویکرد تهاجمی و تعرضهای روزبهروز این رژیم از جمله به سوریه هستیم.
در نخستین اصول قانون اساسی «حمایت از مقاومت اسلامی» در قالب بند «۶» اصل دوم قانون اساسی دیده میشود. بر این اساس، جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه «نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری»، قسط و عدل و استقلال را تامین میکند.»
تکلیف دولت در این زمینه را نیز میتوان در بندهای متعددی از اصل سوم مشاهده کرد که در بند «۱۶» آن تاکید شده است که «تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان» به دولت تکلیف شده است.
در خلال بحث از بند (۱۶) اصل سوم در مشروح مذاکرات خبرگان ملت در قوه موسس نیز مباحث زیادی حول واژگان کلیدی این بند طرح میشود، اعم از حدود حمایت از مستضعفین، انواع مستضعفین در قرآن، اطلاق حمایت از تمام مستضعفین در قرآن، مسلمان یا غیرمسلمان بودن مستضعفان، حمایت بیشتر از مسلمین نسبت به سایرین، دولتهای متجاوز کدامند و غیره. (صورت مشروح مذاکرات قانون اساسی، ۱۳۶۴، صص ۳۰۰-۳۰۷) از جمله اصول دیگر که بر این مضمون تاکید میکنند، در فصل سیاست خارجی قانون اساسی اصل ۱۵۲ با تکلیف «دفاع از حقوق همه مسلمانان» و اصل ۱۵۴ با «حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفین» هستند که خطمشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را بر این مبنا استوار میسازد.
خط مشی مبتنی بر دین مبین اسلام که همانا أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ (سوره فتح آیه ۲۹)
Monday, 28 October , 2024