مرگ‌آگاهی موجب ارتقای سلامت روان می‌شود عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گفت: اضطراب مرگ یا مرگ‌آگاهی نه تنها آسیب‌زا نیست، بلکه اگر از مرگ اجتناب نشود، می‌تواند موجب افزایش و ارتقای سلامت روان شود. به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران به نقل از روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، سیدعلی کلاهدوزان، عضو […]

مرگ‌آگاهی موجب ارتقای سلامت روان می‌شود

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گفت: اضطراب مرگ یا مرگ‌آگاهی نه تنها آسیب‌زا نیست، بلکه اگر از مرگ اجتناب نشود، می‌تواند موجب افزایش و ارتقای سلامت روان شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران به نقل از روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، سیدعلی کلاهدوزان، عضو هیئت علمی گروه روانشناسی سلامت و طب تسکینی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در پنل تخصصی «کاربست مدل‌های مشاوره اسلامی» ذیل همایش ملی «پایداری و کارآمدی خانواده مبتنی بر الگوی اسلامی ایرانی» که به همت اداره امور پژوهشی معاونت پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد، موضوع سخنرانی خود را «غایت‌محوری (مرگ‌آگاهی) در مشاوره اسلامی» قرار داد و اظهار داشت: مرگ‌آگاهی موضوعی بسیار مهم و البته مورد غفلت است که در این نشست می‌خواهیم نگاه جدیدی به آن داشته باشیم؛ درواقع می‌خواهیم ببینیم مرگ چگونه می‌تواند در زندگی ما انسان‌ها کاربردی باشد؟

وی با اشاره به روایتی از پیامبر اکرم(ص) که می‌فرماید: «بسیار از نابودکننده لذت‌ها یاد کنید که همانا مرگ است»، گفت: از نگاه روانشناختی شاید این جمله عجیب باشد و یکی از مواردی که انسان‌ها در زندگی خود دنبال می‌کنند و برای آن اهمیت قائل‌اند، لذت بردن است؛ پس چرا باید به دنبال نابودکننده لذت‌ها باشند؟

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تصریح کرد: در اینجا می‌خواهم ادعایی بزرگ مطرح کنم و آن اینکه تمامی تمدن بشری و آنچه امروز از آن با عنوان پیشرفت بشریت یاد می‌شود، مدیون ویژگی خاصی در انسان‌هاست و آن این است که انسان‌ها می‌میرند و می‌دانند که می‌میرند.

وی در توضیح این مدعا گفت: با نگاهی به انسان‌های نخستین و بررسی اقدامات آنها مانند سکونت در غارها، انتخاب زندگی جمعی، فرزندآوری و تشکیل خانواده در‌می‌یابیم که آنها این اقدامات را انجام می‌دادند، چون می‌دانستند که در برابر محیط آسیب‌پذیرند و تلاش می‌کردند تا خود را به نقطه‌ای ایمن برسانند؛ سپس یک‌سری نماد و تصویر ایجاد کردند، چون از این راه می‌توانستند راحت‌تر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. آنها به خلق زبان، آتش و سلاح برای دفاع از خود و شکار حیوانات نیز پرداختند؛ ولی وقتی متوجه شدند شکارچی بودن خطرات فراوانی دارد، به کارهایی با ایمنی بیشتر رو آوردند، مانند دامداری و کشاورزی؛ اما این‌ها هم مشکلات خاص خودش را داشت؛ بنابراین تصمیم گرفتند به مناطق خوش آب و هوا مهاجرت کنند تا تضمینی برای استمرار کشاورزی و دامپروری باشد.

کلاهدوزان افزود: مهاجرت این خطر بالقوه را داشت که انسان‌ها با محیط جدید آشنا نبودند؛ بنابراین در اولین نقطه اتراق می‌کردند و اینجا بود که قبایل و کلونی‌ها شکل گرفتند و با گسترش آنها، انسان به سمت شهرنشینی و متمدن شدن حرکت کرد؛ چون در شهرها بیشتر احساس ایمنی می‌کرد و نیازهایش راحت‌تر تأمین می‌شد. با نگاهی به تمام این مسیر که انسان طی کرد، متوجه می‌شویم ویژگی مشترکی مانند نخ تسبیح آنها را به هم وصل می‌کند و آن، اضطراب نسبت به مرگ است. آنها می‌خواستند در مسیری حرکت کنند که این اضطراب کمتر باشد و این عاملی برای رو آوردن به شهرنشینی بود. بورخس در داستان کوتاه «نامیرا» می‌نویسد: «اگر انسان‌ها نامیرا بودند، شاید همه آن چیزهایی را که امروز شاهد هستیم، نمی‌دیدیم.»

پیشرفت؛ کلید کاستن از اضطراب مرگ
وی تأکید کرد: درواقع تکاپوی ما در حرکت رو به جلو برای این است که از اضطراب مرگ بکاهیم. حتی این ادعا مطرح می‌شود که فلسفه به این دلیل شکل گرفت که انسان می‌مرد و می‌دانست که می‌میرد، این مسئله برای او اضطراب‌آور بود، کیفیت زندگی‌اش را کاهش می‌داد و می‌خواست بداند که چگونه با آن مقابله کند. حتی بعد از رسیدن به دروازه‌های تمدن بشری، اضطراب مرگ نقش پررنگی در زندگی انسان‌ها داشت. از طرف دیگر، اگر مرگی وجود نداشت، آیا کسی به دنبال دین می‌رفت؟ انسان به دنبال آزادی و رهایی است و قید و بند نمی‌خواهد؛ بنابراین یکی از دلایل به وجود آمدن دین، مرگ است. صلح، دوستی، دموکراسی، برابری، خانواده، شغل، شهرت، قدرت و ثروت نیز ضریب امنیت انسان را افزایش می‌دهند و خیال او را آسوده می‌کنند که اگرچه قرار است بمیرد، ولی این اتفاق به این زودی‌ها رخ نمی‌دهد و هر چه بتواند زندگی‌اش را به‌گونه‌ای شکل دهد که کمتر با مرگ مواجه شود؛ یعنی همان چیزی که امروز در دنیا می‌بینیم، برد کرده است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: انسان دنبال هنر می‌رود تا اثر خود را فرازمانی و فرامکانی کند و علم برای این است که احساس امنیت کنیم. همین‌طور است درباره فضانوردی و کشف کرات دیگر؛ درواقع ما نه تنها نگران زندگی خودمان هستیم، بلکه نسبت به زندگی آیندگان نیز نگرانی داریم.

فناوری، رایانه، موبایل، اینترنت و فضای مجازی، همه برای این است که اثری از خودمان به جا بگذاریم. حتی در اینستاگرام، گزینه‌ای وجود دارد که اگر کاربر آن را فعال کند، پس از مرگش در سالگرد روزهایی که پستی منتشر کرده است، آن پست مجدداً منتشر می‌شود. همه این مثال‌ها به همان ادعا برمی‌گردد که ابتدا مطرح کردم؛ یعنی یکی از موهبت‌های انسان برای رسیدن به تمدن، همین اضطراب نسبت به مرگ است.

وی با بیان اینکه نگاه روانشناختی به مرگ متفاوت است، گفت: فروید معتقد بود اضطراب مرگ آسیب‌زاست، به‌دلیل اینکه اضطراب از ترس در مواجهه با تجربه‌های ملموس شکل می‌گیرد و انسانی که مرگ را تجربه نکرده و می‌ترسد، در کودکی دچار آسیبی روانی شده است؛ اما روانشناسان بعدی و از جمله دختر خود فروید با این نگاه مخالف بودند، حتی در مقطعی ورق برگشت و ارنست بکر اعلام کرد عامل بسیاری از ترس‌ها و اضطراب‌های انسان، مرگ است که اتفاقاً تضمین‌کننده درستی به شمار می‌رود. بعداً فرانکل از مرگ به‌مثابه سازوکاری دفاعی در برابر تعارض‌های ناهشیار یاد کرد. همچنین یالوم معتقد است همه انسان‌ها از مرگ می‌ترسند و علت بنیادین بسیاری از آسیب‌های روانی، نوع مواجهه و نگرش انسان به مرگ است.

نتایج پژوهش‌ها درباره اضطراب مرگ
کلاهدوزان بیان کرد: پژوهش‌هایی که راجع به اضطراب مرگ انجام شده، بسیار متناقض است؛ مثلاً دسته‌ای از پژوهش‌ها نشان می‌داد که اضطراب مرگ و کیفیت و رضایت از زندگی، همبستگی معکوس و منفی دارند. در ابتدای دهه ۶۰ میلادی، فیفل و همکارانش مطالعه‌ای درباره مرگ در بیماران سخت‌درمان انجام و نشان دادند که افزایش اضطراب مرگ می‌تواند کاهش کیفیت زندگی بیماران را به دنبال داشته باشد. در پژوهش دیگری راجع به نمونه بزرگی از درمان‌های روانی، این نتیجه به دست آمد که اضطراب مرگ می‌تواند پیش‌بینی‌کننده‌ای قوی برای طیف وسیعی از اختلالات روانی باشد و این نشان‌دهنده ارتباط قوی میان سلامت روان و اضطراب مرگ است. از طرف دیگر، نظریه‌ها در این زمینه هر چه پیش‌تر رفته، یکدست‌تر شده؛ یعنی همه آنها بیانگر این است که اضطراب مرگ مقوله مهمی در زندگی انسان‌ها به شمار می‌رود؛ ولی از یک طرف می‌گویند اضطراب مرگ خوب است و از طرف دیگر می‌گویند نباید وجود داشته باشد و موجب آسیب می‌شود؛ پس چگونه می‌توان از آن استفاده کرد؟

وی با تأکید بر اینکه دین راه استفاده درست، بجا و کاربردی از اضطراب مرگ را نشان داده است، گفت: انسان از همان ابتدا که خود را شناخت، دنبال این بود که با ترس از مرگ مقابله کند و در این خصوص، سه کار انجام داد؛ اولین آنها تولید مثل بود؛ یعنی فرزندآوری مانند این است که فرزند ما جانشین و به نوعی ادامه ما در زندگی است. اگر ما نباشیم، او هست و اثری از ما وجود دارد. دومین مورد، انجام کارهای قهرمانانه و شکوهمند بود که موجب جاودانگی و ماندگاری نام‌ها می‌شد. سومین کار نیز فلسفه‌ورزی بود که در میان مکتب‌های فلسفی، رواقیون به‌صورت نظام‌مند سراغ ترس از مرگ رفتند، در این خصوص نظریه‌ای مطرح کردند و حتی راهکارهای عملی ارائه دادند؛ مانند زندگی کردن در زمان حال، نگاه واقع‌بینانه به زندگی و انتظار رنج‌ها و مشکلات آن را داشتن.

ریشه اضطراب مرگ
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان افزود: اقدام دیگری که انسان برای همزیستی با مرگ آموخت، این بود که عمداً خودش را دچار اشتباه شناختی کند. همان‌طور که اصطلاحی به نام کوررنگی وجود دارد، من از اصطلاحی به نام کورمرگی استفاده می‌کنم؛ یعنی کودک وقتی به دنیا می‌آید، با مقوله مرگ اصلاً آشنا نیست و نمی‌داند چیست؛ ولی همین‌طور که بزرگ می‌شود، در اطرافش می‌بیند که افرادی می‌میرند و با رشد قدرت انتزاعی‌اش، این مسئله را به خود نیز ارتباط می‌دهد و می‌گوید همان‌طور که دیگری می‌میرد، من هم می‌میرم و این اضطراب به دنبال می‌آورد. اضطراب مرگ در دو چیز ریشه دارد؛ ترس از ناشناخته‌ها و جدا شدن از چیزهایی که می‌شناسیم. توصیه می‌کنم کتاب «تاریخ مختصر اندیشه» اثر لوک فری را مطالعه کنید که روش فلسفی زیستن را بیان می‌کند و نشان می‌دهد که دوره‌های گوناگون اندیشه از یونان باستان تا عصر فن‌آوری، همه بر مبنای مرگ طراحی شده است. حتی این موضوع را مطرح می‌کند که وقتی اندیشه‌ای جای اندیشه دیگری را می‌گرفته، به این دلیل بوده که تبیین بهتری از مقوله مرگ انجام می‌داده است.

وی توضیح داد: انسان در نهایت به این نتیجه رسید که خودش را دچار اشتباه شناختی کند؛ یعنی به جای اینکه احساس کند روی خط مستقیمی حرکت می‌کند، فکر کند روی خط دایره‌واری در حرکت است؛ مانند عقربه‌های ساعت که دور خود می‌چرخند. امروز تکرار دیروز و این هفته تکرار هفته پیش است و انگار زمان به دور خود می‌چرخد. وقتی انسان خودش را دچار این اشتباه شناختی ‌کند، احساس نمی‌کند که به آینده ناپسند خود نزدیک می‌شود.

از سوی دیگر، انسان خود را دچار روزمرگی و تلاش کرد تا کمتر با مقوله‌هایی مانند پیری و مرگ مواجه شود؛ برای همین محل دفن مردگان را به خارج از شهر منتقل کرد، در صورتی که آرامستان وادی‌السلام در نجف اشرف دیوار به دیوار بازار شهر بود؛ ولی بعداً آن را به بیرون از شهر انتقال دادند. همین اتفاق درباره بیمارستان‌ها و سرای سالمندان نیز رخ داد و در اصطلاح، انسان تلاش کرد تا سری را که درد نمی‌کند، دستمال نبندد. اینجا بود که کراهت از مرگ وارد زندگی انسان‌ها شد.

کلاهدوزان با طرح این پرسش که چرا با وجود پیشرفت‌های پزشکی، اضطراب و افسردگی در دنیای امروز بسیار زیاد است، اظهار کرد: یکی از دلایل آن به این مسئله برمی‌گردد که ما می‌خواهیم از چیزی فرار کنیم که فرارکردنی نیست. ما موجودات نیازمندی هستیم، نیازهای ما متعدد است و ایجاد نیاز دو دلیل درونی و بیرونی دارد. دلیل درونی، خلأها و کاستی‌های دائمی ماست؛ مانند احساس گرسنگی و تشنگی. دلیل بیرونی به خطراتی برمی‌گردد که ما را تهدید می‌کند و همیشه هم وجود دارد؛ مانند انواع بیماری‌ها، تصادفات و حوادث طبیعی. بنابراین تا موقعی که نیازمندیم، می‌دانیم که آسیب‌پذیر و پایان‌پذیریم و برای اینکه زندگی خوبی تجربه کنیم، به دنبال رفع انواع نیازهای خود هستیم؛ ولی در این میان دو اشکال عمده وجود دارد؛ یکی اینکه این نیازها تا حدودی برطرف و دوباره پدیدار می‌شوند. از سوی دیگر، رفع این نیازها سطح حداقلی یک زندگی خوب است و با برطرف شدن یک نیاز و پدیدار شدن نیاز دیگر، مدام بین رضایتمندی و نارضایتی در رفت و برگشت هستیم.

وی یادآور شد: در خصوص مرگ، تفاوتی که میان انسان و حیوان وجود دارد، این است که مرگ برای حیوان به‌صورت غریزی وجود دارد؛ یعنی وقتی با خطر مواجه می‌شود، از آن فرار می‌کند؛ ولی تا وقتی خطری وجود ندارد، به مرگ فکر نمی‌کند. یکی از فیلسوفان می‌گوید: تنها موجودی که می‌میرد، انسان است؛ چون تنها موجودی است که می‌تواند به مرگ فکر کند. وقتی غریزه را در برابر شناخت قرار می‌دهیم، باید اجتناب غریزی را نیز در برابر اجتناب شناختی قرار دهیم؛ به این صورت که حیوان وقتی خطر را می‌بیند، از آن اجتناب می‌کند؛ ولی انسان حتی اگر مرگ را هم نبیند، می‌خواهد از آن اجتناب کند. برای همین است که هر چقدر هم پول داشته باشد، از بیشتر داشتن آن خوشش می‌آید؛ چون پول احساس امنیت می‌دهد و انسان ناخودآگاه احساس می‌کند که از مرگ دورتر می‌شود.
اضطراب مرگ؛ آسیب یا درمان؟

این استاد دانشگاه به اضطراب کارآمد در برابر اضطراب آسیب‌زا اشاره کرد و گفت: در اضطراب کارآمد، حیوان وقتی با خطر مواجه می‌شود، تپش قلب می‌گیرد که کمک می‌کند سریع‌تر فرار کند؛ اما انسان در بسیاری از مواقع از اینکه نکند دچار اضطراب شود، گرفتار آن می‌شود و این همان اضطراب آسیب‌زا و شناختی است؛ یعنی نوعی مشکل شناختی برای خودمان ایجاد کرده‌ایم که اضطراب ما را افزایش می‌دهد. درواقع اضطراب مرگ هم می‌تواند موجب آسیب شود و هم درمان باشد. آسیب از این نظر که در ما استرس و اضطراب به وجود می‌آورد، زندگی را بی‌معنا و لذت‌ها را محدود می‌کند و موجب تعارضات اجتماعی و مرگ انگیزه‌ها می‌شود؛ ولی نگاه درمانی به مرگ به ما برای عبور کردن کمک می‌کند، می‌توانیم منعطف‌تر زندگی کنیم، پذیرش را افزایش می‌دهد، اولویت‌های زندگی را معنادار می‌کند، موجب تقویت تاب‌آوری و خودفراروی (غلبه ماهیت بر وجود) و ارتقای سلامت روان می‌شود.