برادرم بزرگ بود، بزرگ فکر میکرد و همتی بزرگ هم داشت.
برادر شهید محمدرضا تورجی زاده با بیان اینکه محمدرضا خیلی بهمعنویات علاقه داشت و میخواست همه را به این سمت سوق دهد و دوست داشت همه را به سعادت برساند، اظهار کرد: برادرم بزرگ بود، بزرگ هم فکر میکرد و همتی بزرگ هم داشت.
همزمان با سالروز شهادت شهید محمدرضا تورجی زاده که به مداح جبههها مشهور است خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی صاحب نیوز، گفتگویی با علیرضا تورجی زاده برادر این شهید بزرگوار داشته که شرح آن در زیر آمده است:
علیرضا تورجی زاده با اشاره به ویژگیهای برادر شهیدش گفت: محمدرضا ارتباط زیادی با روحانیت داشت و به شرکت در مجالس اخلاقی و عرفانی اهمیت زیادی میداد. هرگاه به مرخصی میآمد، در اینگونه مجالس شرکت میکرد.
وی ادامه داد: آن زمان یکی از اساتید عرفان و اخلاق به نام مرحوم آیتالله سید بحرالعلوم میردامادی جلسات عرفانی و اخلاقی داشت و شهید در این مجالس شرکت و با ایشان مأنوس شده بود.
وی با بیان اینکه شهید برای عبادت و توسلات به اهلبیت (ع) ارزش بسیاری قائل بود؛ اظهار کرد: حتی در دوره نوجوانی (حدود ۱۴ یا ۱۵ سالگی) مجلس دعای ابوحمزه و احیایش ترک نمیشد و مرا نیز با خود میبرد و با اینکه من فقط سه سال از او کوچکتر بودم؛ اما گاهی خسته میشدم و در گوشهای از مجلس میخوابیدم؛ ولی او تا آخر دعا را بیدار بود و گریه میکرد.
تورجی زاده از دائم الوضو بودن برادر شهیدش یاد کرد و گفت: اینقدر بر این موضوع مواظبت و تأکید داشت که ما هم تحت تأثیر قرار گرفته و سعی میکردیم همیشه با وضو باشیم.
وی افزود: اوقات بافضیلت، مانند: شب جمعه و روز جمعه را مراقبت میکرد و با مراجعه به مفاتیحالجنان، اعمال و دعاهای وارد شده در این ساعات را انجام میداد.
تورجی زاده ادامه داد: روز جمعه یک ساعت به غروب آفتاب که ساعت بسیار شریف وزمان استجابت دعا و مختص به حضرت ولیعصر (عج) است را به اتاق خود میرفت و خلوت میکرد و دعای سمات و سایر ادعیهای را که برای این اوقات ذکرشده، میخواند. صدای مناجات و گاهی گریههای او در خانه میپیچید.
وی در ادامه به خاطرات حضور او در جبهه اشاره کرد و گفت: در بدترین شرایط رزمی که همه بسیار خسته بودیم و از شدت خستگی کسی نای نشستن را هم نداشت، بلند میشد و نماز شب میخواند و با خدای خود رازونیاز میکرد.
رزمنده دوران دفاع مقدس اضافه کرد: برادرم برای نماز اهمیت زیادی قائل بود و آن را با مقدمات، آداب و مستحبات انجام میداد و بعد از نماز مشغول تعقیبات میشد. از همان دوره نوجوانی سعی میکرد نماز را اول وقت و به جماعت بخواند. هنگامیکه به جبهه هم عزیمت نمود، همیشه و هرجا بود، نماز جماعت را برپا میکرد.
وی در ادامه به خاطرهای از حضور این شهید در اردوگاه عرب اشاره کرد و گفت: بعد از نماز مغرب و عشا با شهید طباطبایی نشسته بودیم، شهید تورجی چند صف جلوتر مشغول تعقیبات بود و بعد از آن به سجده رفت، زمان گرفتیم؛ حدود ۴۵ دقیقه سجدهاش طول کشید. شهید طباطبایی گفت: نکند بهخاطر خستگی روزهای قبل بهخوابرفته است؟ ولی وقتی سرش را از سجده برداشت، چشمان اشکآلودش را دیدیم. متوجه شدیم که مشغول ذکر و دعا بوده است.
تورجی زاده با اشاره به اهمیتی که شهید برای مسئله حجاب قائل بود اظهار کرد: محمدرضا خیلی به مسئله حجاب اهمیت میداد؛ مثلاً به من میگفت: میخواهم اگر شهید شدم خواهرانم حجابشان را کامل داشته باشند اگر صدایشان بالا رفت و نامحرم صدای ایشان را شنید من از چشم شما میبینم (این در حالی بود که خواهرانش از هر حیث محجبه و مؤمن بودند)
وی در ادامه از اهمیتی که برای رعایت بیتالمال قائل بود یادکرد و تصریح کرد: با اینکه فرمانده بود و خیلی از امکانات در اختیارش بود؛ ولی سعی میکرد چیزی اضافه بر نیاز استفاده نکند.
تورجی زاده اضافه کرد: محمدرضا خیلی به معنویات علاقه داشت و میخواست همه را به این سمت سوق دهد. دوست داشت همه را به سعادت برساند. بزرگ بود، بزرگ هم فکر میکرد و همتی بزرگ هم داشت.
وی از اینکه ارادت شهید به اهلبیت (ع) در جبهه زبانزد همرزمانش شده بود یادکرد و ادامه داد: در دستنوشتهها و نامهها و سخنرانیهای خود، همه را به توسل تشویق میکرد و هنگامیکه برای بچهها صحبت میکرد و نیروها صلوات میفرستادند، خیلی تأکید داشت که اهلبیت (ع) را از حضرت محمد (ص) جدا نکنند و میگفت: بگویید اللهمَّ صلّ علی محمدٍ و آل محمد.
وی افزود: تورجی فقط سینه نمیزد؛ بلکه واقعاً عاشق اهلبیت بود، رهرو سیره عملی امام حسین بود و همینطور زبانی ابراز علاقه به حضرت رضا (ع) نمیکرد، بلکه سعی میکرد احادیث آن بزرگوار را بخواند و عمل کند و اعتقاد داشت که هرکس معرفت حضرت زهرا را داشته باشد کل معرفت و عرفان را درک کرده است.
وی ملاک شهید برای انتخاب دوست را تقوا و محبت اهلبیت (ع) و سادات بیان کرد و گفت: بیشتر به عمل افراد نگاه میکرد و اگر تقوا و خلوص میدید، دوستی را ادامه میداد. هرچه درجه معنویت و صفای باطنی شخص بیشتر بود، علاقه زیادتری به او داشت. هرکس در گردان، نماز شبخوان وگریهکن بود، حتماً با او رابطه داشت.
تورجی زاده در ادامه اشعاری از شهید محمدرضا تورجی زاده را بیان کرد:
هیهات مصیبتی است تنها ماندن هنگام رحیل همرهان واماندن
سخت است زمان هجرت همنفسان مبهوت قفس شدن ز ره واماندن
درچون و چرای حسرت هستی چند تا چند اسیر خودسریها ماندن
درحسرت پرکشیدن از دام وجود ماندیم و نبود درخور ما ماندن
مشتاق رحیل و بال و پر سوختهایم سخت است در این سرا خدایا ماندن
برادر و همرزم شهید تورجی زاده از خاطراتش در ایام عید نوروز یاد کرد و گفت: هنگام سالتحویل را در ارتفاعات سربهفلککشیده کردستان به سر میبردیم، با محمدرضا و برخی دوستان توی سنگر دور هم نشسته بودیم، محمدرضا با لبخندی به من گفت: امروز عید است و موقع سالتحویل. چه داری که سفره هفتسین بچینیم؟ من هم با نیشخند گفتم: اگر نمازها و دعاهای شما تمام بشود، چشم! تا این را گفتم بلند شد و با چوب کوچکی که در دستش بود، به شوخی دنبالم گذاشت. من هم از بالای کوه به پایین فرار کردم. بعد از چندقدمی که به دنبالم دوید، گفت: «بیا کارت ندارم. بیا سفره را بچین.» برگشتم و از بچهها، یکیک فندق و کشمش جمع کردم.
وی ادامه داد: شاید باورتان نشود. تمام آجیلهایمان ۳۶ عدد بود. محمدرضا گفت: «جمع کردی؟» گفتم: «بله.» گفت: «چند کیلو می شه؟!» گفتم: «۳۶ دانه!» خندید و گفت: «عیبی ندارد؛ آن هم غنیمته.» برگشتم و گفتم: «آخه با شکم خالی که نمیشه جنگید.» گفت: «خوب، شلوغش نکن. ما خدا را داریم، چه غم داریم.» من شروع به چیدن هفتسین کردم. اول چفیه را پهن کردم، بعد برای هفتسین، نارنجک، سرنیزه، خشاب، قمقمه، کلاه آهنی و کولهپشتی را گذاشتم. چند تا آجیل را هم چیدم. گفتم: «آقای تورجی، هفتسین آماده است. همه دور سفره حلقهزدیم. محمدرضا با صدای دلنشین خود دعای تحویل را بلندبلند خواند و ما نیز همخوانی میکردیم. حال خوشی داشتیم!
وی در ادامه از تأثیر دعای کمیل تورجی زاده یاد کرد وگفت: دعای کمیل تورجی تاثیری در بچهها داشت و شوری ایجاد میکرد که تا یک ساعت بعد از دعا هم بچهها گریه میکردند. خاطرم هست زمستان بود و هوا هم خیلی سرد، نیروها برای دعای کمیل در محوطه پادگان حاضر شدند، توی آن سرمای شدید همه دور خود پتو پیچیده بودند. ولی دعا و مناجات تورجی حالی را ایجاد کرده بود که سرما رانمی فهمیدند و حتی وقتی دعا تمام شد یک ساعت گریه میکردند. خود تورجی هم تا دوساعت بعد مناجات میکرد و همینطور اشک میریخت.
وی در ادامه به بخشهایی از وصیت نامه این شهید اشاره کرد و گفت: در بخشی از وصیتنامه این شهید بزرگوار آمده است: زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم، به نیت لقای خدا و شهادت بود. امروز بعد از گذشت این مدت راغب تر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
خدایا! معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است؛ اما اگر مخلص نیستم، امیدوارم. اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
وی ادامه داد: نهایت و اوج محبت، فانی شدن در معشوق است و من فانی فی الله هستم. همه باید برویم که انالله و انا الیه راجعون. فقط نحوه رفتن مهم است و با چه توشهای رفتن.
خدایا! سختی جانکندن را بر ما آسان فرما! در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (س) منوّر فرما و خدایا! کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا (س) قرار بده. خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم. خدایا! ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت، در عرش الهی در کنار مولا حسین (ع) هستند، قرار بده. والسلام
خبرنگار: الهام خانی
Sunday, 27 October , 2024