مردم عراق، قربانی ناتوانی صدامیان در حفظ حلبچه ارتش عراق ناتوانی خود در مقابله با تصرف حلبچه را با بمباران شیمیایی این شهر جبران کرد. استقبال پرشور مردم مناطق آزادشده، به‌ویژه مردم حلبچه از نیروهای ایران، حاکمان عراق را چنان خشمگین کرد که تصمیم به انتقام و کشتار عمومی مردم حلبچه گرفتند. بعد از عملیات […]

مردم عراق، قربانی ناتوانی صدامیان در حفظ حلبچه

ارتش عراق ناتوانی خود در مقابله با تصرف حلبچه را با بمباران شیمیایی این شهر جبران کرد. استقبال پرشور مردم مناطق آزادشده، به‌ویژه مردم حلبچه از نیروهای ایران، حاکمان عراق را چنان خشمگین کرد که تصمیم به انتقام و کشتار عمومی مردم حلبچه گرفتند.

بعد از عملیات کربلای ۵ و تکمیلی آن و کربلای ۸ در زمستان ۱۳۶۵، نظر سپاه این بود که راهکارهای پیش‌بینی‌شده برای جنوب تقریباً بی‌نتیجه است، لذا در سال ۱۳۶۶، توجه فرماندهان سپاه به جبهه‌های غرب معطوف شد و عملیات بزرگ سالانه ایران با عنوان عملیات بیت‌المقدس ۲ در فصل زمستان در شمال غرب انجام شد.

به دلیل وضعیت نامناسب منطقه، مشکلات عقبه و شرایط بد جوی، دستاوردهای عملیات تا حدی محدود بود. آماده نبودن زمین، خرابی جاده‌های عقبه و پل‌ها و مشکلاتی که شدت بارندگی‌ها به وجود آورده بود، وقفه‌ای در ادامه عملیات ایجاد کرد.

از طرفی، سپاه از ماه‌ها قبل آماده‌سازی‌های عقبه را در منطقه عمومی حلبچه انجام داده بود. تأخیر در تداوم عملیات بیت‌المقدس ۲ و آماده شدن ضمنی منطقه حلبچه، تقریباً هم‌زمان باهم بودند.»[۱]

«بر این اساس، عملیات حلبچه (والفجر ۱۰) با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران، در سه محور و در چهار مرحله اجرا شد.

ابتدا با تلاش طاقت‌فرسای مهندسی، ارتفاعات سخت گذر، مناسب عبور شد، سپس عملیات آغاز گردید. در این عملیات رزمندگان موفق شدند با استفاده از غفلت دشمن، ارتفاعات مرزی را پست سر گذرانند و شهرهای بیاره، طویله، دوجیله، خرمال و حلبچه را تصرف کنند.

به‌این‌ترتیب مقدمات تصرف سد دربندیخان و نیز انسداد جاده مهم سلیمانیه فراهم آمد. پیش‌بینی می‌شد که تصرف این منطقه وسیع، نیروهای احتیاط دور ارتش عراق را از جنوب راهی شمال کند و در این زمین، همچون زمین شلمچه و فاو، آسیب فراوانی به ارتش عراق وارد آید؛ لیکن سرفرماندهی ارتش عراق حاضر نشد برای بازپس‌گیری منطقه حلبچه، یگان‌هایی را که در جنوب آماده نگه‌داشته بود، وارد عملیات کند بلکه برای مقابله با رزمندگان، به سلاح‌های کشتارجمعی متوسل شد و صرفاً یگان‌ها و نیروهای منطقه‌ای خود را وارد نبرد کرد که آن‌ها نیز کاری از پیش نبردند.

به‌عبارت‌دیگر، واکنش عراق در حلبچه بیش از آن‌که به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایت‌های جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید.»[۲]

فاجعه جمعه سیاه حلبچه

«بی‌شک شکست عراق در این عملیات، بسیار سنگین بود و به نظر می‌رسد واکنش نسبتاً ضعیف ارتش بعثی در مقابله نظامی و بازپس‌گیری مناطق تصرف‌شده، افزون بر احتمال غافلگیری، احتمالاً بدان سبب بوده است که حکومت صدام با توجه به تدارکی گسترده که برای بازپس‌گیری منطقه فاو در جنوب دیده بود، تصمیم نداشت توان اصلی نظامی خود ر ا در این منطقه صرف کند و امیدوار بود که با آغاز و گسترش مرحله جدید جنگ شهرها از یک‌سو و حملات بسیار وسیع و حجیم شیمیایی از سوی دیگر، بتواند رهبران ایران و فرماندهان نظامی کشور را به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وا‌دارد.

ارتش عراق ناتوانی خود در مقابله با تصرف حلبچه را با بمباران شیمیایی این شهر جبران کرد. استقبال پرشور مردم مناطق آزادشده، به‌ویژه مردم حلبچه از نیروهای ایران، حاکمان عراق را چنان خشمگین کرد که برخلاف مفاد کنوانسیون ۱۹۴۸ سانفرانسیسکو در منع نسل‌کشی، تصمیم به انتقام و کشتار عمومی مردم حلبچه گرفتند و به دستور مستقیم شخص صدام حسین به بمب باران‌های پیاپی و گسترده شیمیایی حلبچه و دیگر شهرها و روستاهای آزادشده دست زدند و در واقع گورستانی به وسعت شهر حلبچه را با بیش از ۵۰۰۰ کشته و حدود ۱۰۰۰۰ مصدوم و شهری مرده و سوخته به‌جای گذاشتند و به‌این‌ترتیب فاجعه‌ای دیگر در اواخر قرن بیستم میلادی به دست حاکمان عراق و پشتیبانی قدرت‌های بزرگ آفریده شد.

تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل، تصویب قطعنامه ۶۱۲

سرانجام شورای امنیت سازمان ملل (با پیگیری‌ها و نامه‌نگاری‌های مستمر ایران و اعزام هیئتت کارشناسی) ۵۴ روز بعد از فاجعه عظیم حلبچه و کشتار دسته‌جمعی مردم این منطقه و شهروندان غیرنظامی ایران،۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۷ تشکیل جلسه داد و قطعنامه ۶۱۲ به‌اتفاق آرا تصویب شد.

مهم‌ترین بند این قطعنامه، بند ۳ آن بود که بیان می‌داشت: از هر دو طرف انتظار دارد که طبق تعهداتشان نسبت به پروتکل ژنو، از کاربرد سلاح‌های شیمیایی خودداری کنند.

در قطعنامه ۶۱۲ هیچ اشاره‌ای به حکومت عراق که تنها استفاده‌کننده از سلاح‌های شیمیایی در این جنگ بود، نشده بود و هردو کشور ایران و عراق به‌عنوان کاربرنده سلاح شیمیایی معرفی‌شده بودند.

به‌طورکلی قطع‌نامه ۶۱۲ در جهت خواست عراق و آمریکا بود. عراق برای کاستن از فشار افکار عمومی علاقه‌مند بود که ایران نیز مانند آن متهم به استفاده از سلاح‌های شیمیایی شود. آمریکا نیز بعد از تصویب قطعنامه ۵۹۸ (۲۹ تیر ۱۳۶۶)، فشار فزاینده‌ای به اعضای شورای امنیت می‌آورد تا قطعنامه‌ای در مورد تحریم فروش سلاح به ایران تصویب کند.

نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۷ در نامه‌ای به دبیر کل این سازمان، ناخرسندی شدید دولت جمهوری اسلامی ایران را از صدور قطع‌نامه ۶۱۲ ابراز کرد. در این نامه آمده است: این قطعنامه هیچ‌گونه موضع صریحی علیه عراق که مؤثر واقع شود، اتخاذ نکرده و هیچ‌گونه اقدامات بازدارنده یا تنبیهی برای توقف چنین جنایاتی از سوی عراق در سایر مناطق اتخاذ نکرده است.»[۳]

منابع:


[۱]ایزدی، یدالله، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: جنگ الکترونیک: روایت؛ علی اسحاقی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۷، صفحات ۵۵۳، ۵۵۴.

[۲] رشید، محسن، اطلس جنگ ایران و عراق (فشرده نبردهای زمینی)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم، ۱۳۹۹، صفحه ۹۹.

[۳] نیک‌خواه بهرامی، محمدباقر، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۹۴، صفحات ۳۱۱، ۳۱۲، ۳۱۳، ۳۴۶، ۳۴۷، ۳۴۹، ۳۵۰، ۳۵۱.