روایت عطری که همیشه همراه شهید بود ۲۱ سالش بود که شهید شد، وقتی می‌خواست از خانه بیرون برود عطر می‌زد، به او می‌گفتم این عطر را برای چی می‌زنی؟ می‌گفت مادر یک روز به‌ دردت می‌خورد…! به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در تمام ساعات عمرمان همیشه باید خود را مدیون شهدا بدانیم، فرقی […]

۲۱ سالش بود که شهید شد، وقتی می‌خواست از خانه بیرون برود عطر می‌زد، به او می‌گفتم این عطر را برای چی می‌زنی؟ می‌گفت مادر یک روز به‌ دردت می‌خورد…!
 
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در تمام ساعات عمرمان همیشه باید خود را مدیون شهدا بدانیم، فرقی نمی‌کند شهید دفاع مقدس، شهید مدافع حرم و امنیت، شهید سلامت و یا شهدای دیگر؛ هر کدام با فدا کردن جانشان، راهی را برای سایرین روشن کردند مثل شهید سیدرحمان هاشمی فرزند سیدمهدی.

شهید سیدرحمان هاشمی متولد ۱۳۴۵/۲/۱ در اصفهان است. او در وصیت‌نامه خود این گونه به جوانان توصیه کرده است: «از خواهران وبرادران می‌خواهم که در کارهایتان موفق بوده و توکل بر خدا و امامان داشته باشید.

اگر دنیا با شما نبود شکر نعمت کنید و به خاطر خدا صبر کنید، لحظه‌ای از خدا غافل نباشید، ذکر خدا بگویید، امام زمان(عج) را دعا کنید، دنیا محل گذار است دل به دنیا نبندید و برای آخرت توشه جمع کنید.

برادران عزیز فطرت شما پاک و دست نخورده است و شما را خدا عزت داد که این دوران عزیز و با برکت را درک کرده و در این دوران قرار گرفته‌اید. بدانید که اسلام پیش از هر چیز به شما جوانان مسلمان و نونهالان پاک احتیاج دارد؛ شما اکنون باید به سلاح علم و ایمان عمل مجهز شوید تا این که در آینده بتوانید این انقلاب را که نتیجه خون چندین هزار شهید است قوام بخشید.»

مادر شهید درباره او می‌گوید: «قبل از به دنیا آمدنش وقتی آبستن بودم رفتم خانه مادربزرگم، او به من گفت پسر می‌زایی اسمش را کمال بگذار یا رحمان، خلاصه به دنیا آمد. تا کلاس هفتم را خواند. همه کارهایش با بقیه فرق داشت. همش از او نور می‌بارید، نماز شب می‌خواند و همین‌طور می‌نشست با خدا حرف می‌زد.

به عنوان داوطلب به جبهه رفت و بعد از آن چهل روز یک بار مرخصی می‌گرفت. یک روز پستچی از کربلای ۵ برایمان نامه آورده بود و بعدش خبر شهادتش را بنیاد شهید آورد. وقتی به سردخانه رفتم و او را دیدم ۵ روز بود که او را آورده بودند، اهل محله جرات نمی‌کردند به من بگویند، من وقتی جسدش را دیدم از هوش رفتم، من را آورده بودند ولی جسد را نیاورده بودند، وقتی به هوش آمدم دیدم سرم تو دستم است و تا چهلمش این خانه لبالب آدم بود.

۲۱ سالش بود که شهید شد وقتی می‌خواست از خانه بیرون برود عطر می‌زد، به او می‌گفتم این عطر را برای چی می‌زنی؟ می‌گفت مادر یک روز به‌ دردت می‌خورد حالا هر چه نزد من می‌آید بوی عطرش به مشامم می‌خورد؛ همیشه در عزاداری امام حسین(ع) فعالیت می‌کرد و عاشق امام حسین(ع) بود در زمان انقلاب در مراسم تظاهرات شرکت می‌کرد و موقع آمدن امام به تهران رفتیم و او امام را دید، عاشق امام و راهش بود و آخر به شهادت که آرزویش بود رسید. حالا هم هر وقت کاری دارم و از او بخواهم ناامیدم نمی‌کند.»

سیدرحمان هاشمی سرانجام در عملیات طریق‌القدس در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ به شهادت رسید.

شهادت هنر مردان خداست، چه گمنامانی که هرکدام قصه‌ای غریب برای گفتن دارند و ما که هستیم چیزی برای گفتن نداریم. روز موعود نزدیک است، شهدا جلوی ما را می‌گیرند که چه کردید برای راهی که ما برایش جان دادیم؟