شهیدی که امانت سپاه در غرب کشور بود خشوع و فروتنی او انسان را به یاد یک مؤمن واقعی می‌انداخت. به خودسازی و پرورش معنوی خود اهمیت می‌داد، به تلاوت قرآن و نماز شب اهمیت بسزایی می‌داد و شب‌ها با خدا خلوت می‌کرد و اشک می‌ریخت. به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران، شهدا مهمان […]

شهیدی که امانت سپاه در غرب کشور بود

خشوع و فروتنی او انسان را به یاد یک مؤمن واقعی می‌انداخت. به خودسازی و پرورش معنوی خود اهمیت می‌داد، به تلاوت قرآن و نماز شب اهمیت بسزایی می‌داد و شب‌ها با خدا خلوت می‌کرد و اشک می‌ریخت.

شهید محمود شهبازی دستجردی در سال ۱۳۳۷ به دنیا آمد. او از همان ابتدا به همراه دوستانش در جهت افشای چهره رژیم پهلوی به ویژه در محیط خانواده و اقوام تلاش می‌کرد. سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد. پس از ورود همکاری نزدیکی با انجمن اسلامی داشت. وی در اوایل سال ۱۳۵۷ با گروه توحیدی صف آشنا شد. او از عناصر برجسته دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی (سفارت آمریکا) بود.

با شروع جنگ به جبهه سر پل ذهاب رفت. پس از مدتی فرماندهی یکی از محورهای گیلان غرب به وی سپرده شد. سپس به فرماندهه سپاه همدان منصوب شد. سردار شهید محمد بروجردی در روز معارفه، او را این‌گونه توصیف کرد: «برادرمان محمود شهبازی امانت فرمانده کل سپاه پیش من است که در کردستان و غرب کشور خدمت کرده و ان‌شاءالله امانت من در دست شما خواهد بود.» محمود تغییرات ریشه‌ای و اساسی در سپاه همدان ایجاد کرد.

محمود علاوه بر ایجاد امنیت و آرامش در شهر همدان و سرکوب غائله منافقین، در دوران حدود یک سال فرماندهی سپاه همدان کادری تربیت کرد که شالوده نخستین تیپ انصار الحسین را تشکیل می‌دادند و هر کدام به اصول فرماندهی نظامی و مبانی دینی آشنا بودند.

او با ابلاغ دستور فرماندهی سپاه، عملیات مطلع‌الفجر را پی ریزی کرد. وی پس از تحکیم مواضع نیروهای انقلاب در غرب کشور فعالیّت‌هایش را در جبهه جنوب متمرکز کرد و با پذیرفتن مسؤولیت معاونت تیپ محمدرسول‌الله (ص) در هدایت عملیات این تیپ نقش مؤثری ایفا کرد. سرانجام وی در پشت دژ مارد در جبهه شمال شرقی خرمشهر، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و در تاریخ ۱۳۶۱/۳/۲ به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلستان شهدای اصفهان، قطعه فرمانده کل قوا، ردیف ۳، شماره ۳ به خاک سپرده شد.

او در بخشی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «وقتى که در زیارت عاشورا مى‌خوانیم که یااباعبدالله انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامه ،اى حسین(ع) من آشتی‌ام با کسانى که با تو آشتی‌اند و در جنگ و ستیزم با کسانى که با شما سر جنگ دارند ،چگونه مى‌توان در هر زمان کنار گود نشست و دست از یارى فرزندان حسین(ع) که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید بسر مى‌برند فرو بست، مگر مى‌شود مسلمان بود از رسول اکرم تبعیت نمود، دوستدار حسین(ع) بوده باشیم، تشیع علوى را برگزیده باشیم، اما روحانیت را کنار گذارده باشیم و بگذاریم، ابدا، روحانیت با آن مشخصه‌اى بارزى که هر زمان داشته از کلینى گرفته تا خمینى‌ها هر زمان حافظ اسلام بوده‌اند و ان‌شاء‌الله تا انقلاب مهدى(عج) خواهند بود.

اولین سفارشى که به عنوان وصیت دارم همین کلمه است؛ روحانیت،‌ آخوند،‌ ملا، طلبه چقدر این کلمات ارزش دارد و معنا، اى همه آن کسانى که سفارشم به گوش و دیده‌تان خواهد رسید مبادا روحانیت را تنها بگذارید، بدانید که تمام تلاش ابرقدرت‌ها در از بین بردن اسلام، روى روحانیت قرار دارد. شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسى بخوانید که چقدر آمریکا از ملا مى‌ترسید، با یک نمود عینى در همین صد سال اخیر ببینید هر جا کوچک‌ترین حرکتى، قیامى، جنبشى شده با رهبرى همین روحانیت بوده است.»

خشوع و فروتنی او انسان را به یاد یک مؤمن واقعی می‌انداخت. به خودسازی و پرورش معنوی خود اهمیت می‌داد، به تلاوت قرآن و نماز شب اهمیت بسزایی می‌داد و شب‌ها با خدا خلوت می‌کرد و اشک می‌ریخت.

پدرش او را شیخ علی اندرزگو نام داد و گفت: «تو نسخه شیخ علی اندرزگو هستی. یک روز معلم قرآن و نهج البلاغه، یک روز مربی فوتبال، یک روز ساواکی‌ها را دنبال خودت از این خانه به آن خانه می‌کشی، یک روز می‌روی دانشگاه و ژست مهندسی می‌گیری، یک روز از دیوار جاسوس‌خانه آمریکا بالا می‌روی، یک روز می‌روی کردستان با گروهک‌ها سر و کله می‌زنی، حالا هم که ماشاءالله آخوند شدی. شیخ علی مگر غیر از این بود؟!»

شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را در هیچ دوره‌ای از تاریخ نمی‌توان یافت، آنانی که ندیده عاشق شدند و دل بستند و فدا شدند، به پای عشق‌شان و عقیده‌شان و چه جایگاه بلندی دارد عاشقی که ندیده پای عشقش می‌ماند!