شهیدی که از کودکی و نوجوانی با همسن و سالانش تفاوت ویژه‌ای داشت شهید سیامک رادپور از همان کودکی و نوجوانی با همسن و سالانش تفاوت ویژه‌ای داشت. رعایت حلال و حرام می‌کرد، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران؛ شهید سیامک رادپور در اولین روز از […]

شهید سیامک رادپور از همان کودکی و نوجوانی با همسن و سالانش تفاوت ویژه‌ای داشت. رعایت حلال و حرام می‌کرد، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران؛ شهید سیامک رادپور در اولین روز از شهریورماه سال ۱۳۳۹ در اصفهان متولد شد. از همان دوران کودکی پسری پاک‌طینت بود. در مجالس سینه‌زنی حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) شرکت می‌کرد. از کودکی با نماز و قرآن از طریق خانواده آشنا شده بود.

از همان کودکی و نوجوانی با همسن و سالانش تفاوت ویژه‌ای داشت. رعایت حلال و حرام می‌کرد، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. سعی می‌کرد حرف زشت و رکیکی از دهانش خارج نشود. در مورد حجاب خیلی حساسیت به خرج می‌داد.

به رزق حلال توجه ویژه‌ای داشت و در مورد خورد و خوراکش احتیاط می‌کرد و به حلال و حرام رزقش اهمیت می‌داد. سیامک بچه‌ای خود ساخته، متین و آرام بود. او اهل تظاهر و ریا نبود. از لحاظ تحصیلی بسیار خوب بود. پس از تحصیلات راهنمایی به دبیرستان جامع رفت که حالا دبیرستان تیزهوشان یا استعداد درخشان نام گرفته است.

همان سال اول در کنکور شرکت کرد و مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف تهران قبول شد و به آنجا برای تحصیل رفت. وی آنچه از دین و دستورات اسلام استنباط کرده بود همان را پیاده می‌کرد و در اسلام آنچه می‌دانست عمل می‌کرد و یک انسان به تمام معنا بود.

کارهای خیر پنهانی انجام می‌داد. سیامک واقعاً با اخلاص کارهایش را انجام می‌داد. دوست داشت به غیر از خدا کسی کارهایش را نبیند. غیبت نمی‌کرد و از آن متنفر بود. به صله رحم اهمیت می‌داد. اهل نماز جمعه و جماعت بود. فردی انقلابی و بسیجی به معنای واقعی کلمه بود. به مستمندان و درماندگان در حد توانش کمک می‌کرد. در بسیج و در مسجد فعالیت داشت.

به امام زمان(عج) و ائمه اطهار(ع) ارادت خاصی داشت. در مراسمات مذهبی بالاخص دعای کمیل حضور داشت و خود را از مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) جدا نمی‌کرد.

پس از انقلاب به واسطه انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها تعطیل شد و ایشان با جمعی از دوستانش به جهاد سازندگی رفت و در آنجا شروع به کار کرد و کمک کار مردم شد و مدتی در جهاد خرم‌آباد فعالیت داشت و کم‌کم به اصفهان آمد. وقتی به اصفهان برگشت تصمیم گرفت به جبهه برود و آن موقع هر جوانی شور و هیجان این کار را داشت.

این ایده و عقیده او بود که دِین خود را به دین و قرآن و خاک و وطن ادا کند. بیشتر اوقات فراغتش را به مطالعه کتب مذهبی و در مسجد و بسیج می‌گذراند. بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود. انسان چشم پاک و عفیفی بود و به زنان نامحرم نگاه نمی‌کرد. راه خودش را پیدا کرده بود. بهتر بگویم، راه عاقبت به خیرشدن را یاد گرفته بود.

اخلاص، احترام به والدین، نماز اول وقت، کمک به نیازمندان، عشق به اهل‌بیت(ع)، عفت خوراک، چشم پاکی و عفت دامن عوامل اصلی عاقبت به خیر شدن هستند که سیامک از آنها بهره‌مند بود. پس چرا نباید عاقبت به خیر شود؟! سیامک یک بار ترکش به پای راستش اصابت کرده بود و به اصفهان برگشت برای معالجه و هنوز مداوا تمام نشده بود که مجدداً عازم جبهه شد. او سرانجام عاقبت به خیر شد و در تاریخ ۱۱ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۱ در ام‌الرصاص به شهادت رسید.