شعله های آتش، حریف عفت پروین نشد! بهار بود؛صدای پرندگان خوش آواز تمام باغ را پر کرده بود. آفتاب گه گداری از پشت لکه ابرهای دودی به زمین سرکی می کشید و دوباره به پشت ابرها بازمی گشت انگار می خواست باران بیاید بهار است دیگر، دمی آفتابی و دمی ابری، ولی ای کاش آن […]

شعله های آتش، حریف عفت پروین نشد!

بهار بود؛صدای پرندگان خوش آواز تمام باغ را پر کرده بود. آفتاب گه گداری از پشت لکه ابرهای دودی به زمین سرکی می کشید و دوباره به پشت ابرها بازمی گشت انگار می خواست باران بیاید بهار است دیگر، دمی آفتابی و دمی ابری، ولی ای کاش آن روز باران می بارید، تا جایی که تمام آتش را خاموش می کرد و پروین و دخترش زنده می ماندند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران از کردستان؛ پروین محمدی، نامی ناشنا که شاید برای کمتر کسی آشنا باشد!

سال ۹۴ بود پروین، شیر زنی از دیار کردستان، ساکن روستای یمینان سفلی از توابع شهرستان کامیاران، که در یک روز بهاری به همراه همسر و دو فرزند دخترش برای فعالیت کشاورزی به خانه باغ رفته بودند تا زمین ودرختان خفته در خواب زمستانی را برای هرس کردن و شخم زدن بهار آماده کنند.

خانه اصلی پروین وهمسرش داخل روستای یمینان سفلی بود، اما خانه باغشان دورتر از روستا بود و در فصلهای بهار وتابستان و تا نیمی از پاییز کشاورزان روستای یمینان سفلی و روستاهای اطراف در خانه باغهایشان زندگی می کنند و کمتر به روستا باز می گشتند.

پروین بعد از کمی کمک کردن به همسرش در کار کشاورزی به همراه دختر هجده ماه اش به داخل کلبه یا همان خانه باغ رفته بود تا نهار را آماده کند، هیچ کدام نمیدانستند که در این روز چه اتفاقی تلخی برایشان خواهد افتاد.
پروین برای شروع آشپزی دست بکار شده بود اما آن روز عجل مهلتش را نداده بود و گاز پیکنیک نشت می کند و پروین به انتظار آماده شدن غذا برای همسر وفرزندانش به کارهای دیگر آشپزخانه مشغول می شود، دختر خردسالش هم به دنبال مادرش طول وعرض آشپزخانه را طی می کند که ناگهان صدای انفجار مهیبی از داخل خانه باغ بلند می شود. آتش و دود و جیغهای پروین وگریه های کودکش همراه با فریادهای همسرش که شوکه شده بود وفریاد کنان از مردم در خواست کمک می کرد، فضای باغ را دهم شکست. برای چند ساعت تمام پرندگان باغهای اطراف هم نای آواز خواندن نداشتند انگار همه زهره ترک شده بودند!
پروین به همراه دخترش داخل شعله های آتش اسیر شده بود. همسرش به اتفاق مردم روستا برای نجات دادن آنها به داخل خانه رفتند. تمام لباسهای پروین سوخته بود. وقتی نگاه کرد که مردهای دیگر برای نجات او تلاش می کنند تا در و پنجره اتاق را که بر اثر انفجار قفل شده بود باز کنند، دوباره به داخل اتاق و شعله های آتش بازگشت و به سمت درآور رفت تا روی موهایش را با روسری بپوشاند. مبادا مردان نامحرم موهایش یا تکه ای از بدن او که عفت و زنانگیش بود ببینند!
کودک هجده ماهه پروین در میان شعله های آتش پر پر شد و خودش هم بعد از تحمل پانزده روز درد و عذاب در بیمارستان تبریز جان سپرد.
اگر پروین برای حفظ حجابش دوباره به داخل آتش بازنمی گشت، شاید امروز در میان ما زنده بود. شاید کمتر از۸۵ درصد سوختگی داشت و دوباره به زندگیش ادامه می داد…. و یاشاید مادر تاب دوری کودکش را نداشت و او هم باید در میان شعله ها نیمه جان میشد.

نه سال از این ماجرا می گذرد، جای دستهای خونین وسوخته پروین هنوز بر روی کمد لباسهایش در همان خانه باغ مانده است. همان دکور، همان آشپزخانه،همان خانه باغ سوخته وهمسری وفادار که دیگر بعد از مرگ دردناک همسر ودخترش هیچ وقت نخواست حتی خانه را تعمیر کند. به قول خودش بعد از این ماجرا دست ودلش دیگر باهم یکی نیست. چون پروین دیگر در آن خانه نیست.
داستان زندگی پروین محمدی شیر زن کردی که بخاطر حفظ حجابش به داخل شعله های آتش بازگشت و جانش را از داد، داستان آشنای زندگی زنهای زیادیست که در کردستان برای حفظ زندگی، عفت حجاب و زنانگیشان جانشان را از دست دادند و درد ورنجهای زیادی نیز متحمل شدند.
پوشش و حجاب زنان کرد، در طول تاریخ زبانزد خاص وعام بوده است. لباسهای زیبا و رنگارنگ در حجاب و پوشش اسلامی نماد اصالت یک قوم متدین و معتقد به اسلام را در بین فرهنگهای دیگر نشان میدهد.

تنظیم گزارش /کویستان عبدالحکیمی