مادر شهید بامدی میگوید: قرار شد بیست و ششم همین ماه مراسم عروسی بگیرند، خونه اجاره کرده بودند، وسایل و اثاثیههاشون را چیده بودند اما با این وجود برای دفاع از امنیت مردم در مقابل اغتشاشگران ایستاد و شهید شد، از اینکه مادر چنین جوانی هستم از صمیم قلب به او افتخار میکنم. به گزارش […]
مادر شهید بامدی میگوید: قرار شد بیست و ششم همین ماه مراسم عروسی بگیرند، خونه اجاره کرده بودند، وسایل و اثاثیههاشون را چیده بودند اما با این وجود برای دفاع از امنیت مردم در مقابل اغتشاشگران ایستاد و شهید شد، از اینکه مادر چنین جوانی هستم از صمیم قلب به او افتخار میکنم.
به گزارش پایگاه خبری شهیدیاران ،به نقل از خبرگزاری فارس،غلامرضا بامدی اهل مسجدسلیمان خوزستان بود و با وجود اینکه ۱۰ روز دیگر عروسیاش بود اما به دلیل اهمیت حفاظت از امنیت مردم در خیابان شهدا سنندج روبروی بازار تاناکورا ایستاده بود.
آشوب سختی به دل مادر غلامرضا افتاده است، سردرد امانش را بریده اما انگشتش از روی ردیال تلفن کنار نمیرود، صدای بوق آزاد تلفن، زهراخانم را بیشتر و بیشتر نگران میکند دلشوره اینکه مبادا اتفاقی برای غلامرضا افتاده باشد.
صدای رگبار گلوله به سمت مدافعین امنیت نگاهها را متوجه انتهای خیابان شهدا میکند، در یک آن مردی در بین جمعیت آشوبگران با سلاح جنگی همه را به رگبار میبندد و فرار میکند، گلولهای بر پیشانی غلامرضا نقش میبندد و نقش بر زمین میشود، دلشورههای مادرش بیدلیل نیست چون فرزند دلبندش در خون میغلتد…رضا برای شهادت انتخاب شده بود، با وجود اینکه دوستانش برای حفاظت از جانش او را ردیف آخر قرار داده بودند، تنها او بود که به شهادت رسید همین که سرش را برگردانده بود تیر وسط پیشانی رضا نقش بسته بود و همانطوری که خواست در راه هدفش خونش ریخته شد و در مسیر خدمت و تامین امنیت فدا شد.
همسرم را برای تایید نهایی به سردخانه بیمارستان بالای سر رضا بردند، به ما اجازه ندادند دقایق تلخ و نفسگیر بر ما گذشت به خانه که برگشتیم فامیلی هم اینجا نداشتیم تا خانواده رسیدند و مراسم تشییع را برگزار کردند.
Friday, 1 November , 2024