سال پیش در چنین روزی شهید سرلشکر پاسدار حسن شفیعزاده در منطقه ماووت آسمانی شد.
شهید حسن شفیعزاده در مرداد ماه سال ۱۳۳۶ شمسی در خانواده مذهبی در شهرستان تبریز متولد شد. او با شور وصفناپذیری در روزهای سرنوشتساز ۲۱ و ۲۲ بهمنماه ۱۳۵۷ تلاش میکرد – هنگامی که در اوج پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درب پادگانها به روی مردم باز شد- به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان حزباللهی تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاحهای بیتالمال به دست ضدانقلاب، بخشی از سلاحها را جمعآوری و گروه مسلحی را برای دستگیری ضد انقلاب و ساواکیها تشکیل داد.
بیشتر بخوانید
ایشان سپس مسئول حفاظت از بیت شهید محراب آیتالله سید اسدالله مدنی شد و در مبارزه با گروهکهای التقاطی در تبریز جان فشانی کرد.
هنگامی که به همراه شهید باکری در سپاه ارومیه خدمت میکرد به عنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه و سرکوبی گروههای فاسد مأموریتهای مهمی را انجام داد و توانست در تشکیلات حزب منحله دموکرات نفوذ کند و باعث متلاشی شدن آن شود.
بعد از عملیات فتحالمبین در فروردین ۱۳۶۱ غنایم زیادی به دست سپاه و ارتش افتاد. با هماهنگی سپاه و فرماندهی نیروی زمینی ارتش قرار شد که توپخانه لشکر ۷۷ آموزش تعدادی از پاسداران را به عهده بگیرد. شفیعزاده تعدادی از نیروها را به آموزش آورد و کلاسهای آموزش در تپه شوش تشکیل شد. پس از تشکیل یگان توپخانه سپاه، شفیعزاده دستور داد تا پوکه گلولههای توپ را دور نریزند.
این رزمنده آذربایجانی همزمان با مسئولیت سازماندهی و ادغام نیروهای جنگهای نامنظم، سازماندهی توپخانه سپاه را پیشنهاد کرد.
او در پاسخ به سؤال یکی از دوستانش که چه شد به فکر تشکیل توپخانه افتادی، گفته بود: «ما وقتی به جنوب اعزام شدیم روزهای اول جنگ بود. در آبادان ساختمانی دو طبقه بود و به عنوان دیدهبان به داخل ساختمان رفتم وقتی وسعت و شدت آتش دشمن را دیدم با خود فکر کردم که بین چهار خمپاره و امکانات عظیم دشمن توازن وجود ندارد. آن موقع احساس کردم به سلاح دیگری نیاز داریم.»
در سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر در جزیره مجنون با تدبیر حسن شفیعزاده چند قبضه توپ با هاورکرافت به جزیره انتقال داده شد.
وی با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پیریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات بیتالمقدس را به عهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد.
اقدامات مبتکرانه وی در طراحی و به کارگیری توپخانه در طول سالهای دفاع مقدس ضربات جبرانناپذیری را به پیکر رژیم صدام وارد کرد.
این فرمانده مجاهد سرانجام در هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در شمال غرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نایل شد.
* خاطرات سردار شهید حاج احمد سوداگر از سردار شهید شفیع زاده
ایشان یک آدم خیلی با تدبیر و با برنامهای بود. کم صحبت میکرد، زیاد عمل میکرد. شهید شفیعزاده، یک حالت افتاده خیلی خاص داشت و همه کارهایش با برنامه بود، یا به قول امروزیها روتین بود، روی برنامه بود، ردیف بود کارهایش، میدانست مثلاً امروز چه کار باید بکند، یکسال دیگر میخواهد به کجا برسد. من ندیدم جایی در جابهجایی مأموریت، ایشان در جلساتی در جایی اظهار عجز بکند و بگوید که آقا این توپهای توپخانه را چطوری من ظرف ۴۸ ساعت انتقال بدهم فلان جا یا جایی دیگر میگفت انشاءالله میشود، شما از بابت آتش خیالتان راحت باشد، ما توپخانه را میبریم آنجا و این سختترین کار حمل و نقل و جابجایی را ایشان خیلی سهل و ساده برخورد میکرد و با برنامهریزی شخصی خیلی عالی، سعی میکرد در خطوط مقدم خودش حاضر میشد و تأثیر آتش را میدید یا نظاره میکرد.
پیش دیدبانها میآمد و گزارش از ایشان میگرفت؛ میخواست ببیند به کجا آتش میریزند، کالک آماج را با زمینها تطبیق میداد. اهدافی را که توپخانه اجرا میکرد تطبیق میداد، اینجوری و خودش از نزدیک نظارت میکرد و برنامهریزیاش، برنامهریزی خیلی مدون و دقیقی بود.
یک جمله به نظرم میرسد که بگویم همه کار توپخانه و راه افتادن توپخانه و به اینجا رسیدنش مدیون شهید شفیعزاده است. ارتباطش با دیدبانهایش، خوب ما زیاد ارتباط داشتیم با ایشان به خصوص در حین عملیات جاهایی که دشمن بود.
شهید شفیعزاده روحیه خیلی شاداب و شیرین داشت، هیچ وقت یأس در ایشان ندیدم، واقعاً با جرأت میگویم، روزی ندیدم بنشیند و بگوید اینجا را چهکارش بکنیم، آنجا را چهکار بکنیم، این مشکل است، مشکل ایشان را خسته نکرد. واقعاً ایشان مشکل را به زانو درآورد، یعنی آدم خیلی سنگینی، خیلی وزین و خیلی زحمتکش و خیلی با برنامه بود . انشاءالله روح این شهید در آخرت، شفیع ما و شما قرار بگیرد، و تخفیفی در گناهان به اصطلاح عملکرد ما داده بشود.
Saturday, 26 October , 2024