لحظات… لحظات حساسی بود، مطمئن شدیم که از روبه رو و از انتهای شیار مورد حمله قرار گرفتیم و کسی را نمی دیدیم. درختی حرکت نمی کرد، اما تجربه داشتیم که ضد انقلاب از پوشش گیاهی استفاده می کند و با تفنگ های دوربین دار بچه ها را مورد هدف قرار می دهد. چند لحظه […]

لحظات… لحظات حساسی بود، مطمئن شدیم که از روبه رو و از انتهای شیار مورد حمله قرار گرفتیم و کسی را نمی دیدیم. درختی حرکت نمی کرد، اما تجربه داشتیم که ضد انقلاب از پوشش گیاهی استفاده می کند و با تفنگ های دوربین دار بچه ها را مورد هدف قرار می دهد.

چند لحظه صدای تیر و تفنگ کمتر شد. در یک وضعیت کاملا آرام، احساس کردم صدای مانند صدای اصابت نوک منقار دارکوب به تنه درخت می آید.
تشخیص اولیه صدا، بسیار مشکل بود چون در آن حوالی هیچ پرنده ای پر نمیزد.

یک لحظه احساس کردم تیری از کنار صورتم رد شد.

کتاب خاطرات از احمد یار محمدی
عضو هیئت علمی دانشگاه افسری امام حسین

گوینده: فاطمه قائمی فر