کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید سینه‏ اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده‏ اش‏ بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش‏ با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید کعبه ‏ى دل را زیارت کرده با […]

کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید

سینه‏ اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید

این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده‏ اش‏

بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید

گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش‏

با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید

کعبه ‏ى دل را زیارت کرده با سعى و صفا

در ضمیر جان خود، گویى منا دارد شهید

دانى از بهر چه جانبازى کند در راه دوست‏

چون طواف کعبه را در کربلا دارد شهید

تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر

در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید

پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است‏

از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید

گوینده: اکرم کریمی
تهیه کننده: ابراهیم باصری