وصایای شهدا را که ورق میزنیم، به شاهبیتهایی میرسیم که از امام امت میگوید، از مقتدایی که دلشان را به کلام او گره زده و به قول حضرت روحالله(ره) مصداق این رباعی شده بودند:« از هستی خویشتن گذر باید کرد/ زین دیو لعین صرف نظر باید کرد، گر طالب دیدار رخ مجنونی از منزل بیگانه […]
وصایای شهدا را که ورق میزنیم، به شاهبیتهایی میرسیم که از امام امت میگوید، از مقتدایی که دلشان را به کلام او گره زده و به قول حضرت روحالله(ره) مصداق این رباعی شده بودند:« از هستی خویشتن گذر باید کرد/ زین دیو لعین صرف نظر باید کرد، گر طالب دیدار رخ مجنونی از منزل بیگانه سفر باید کرد…»
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهید یاران، سال ۱۳۴۳ بود. مأمور نادان ساواک که قند توی دلش آب میشد، بابت سوالی که قرار است از حضرت امام (ره) بپرسد در حالی که ایشان را به تبعیدگاه میبردند، تاریخیترین جواب را از حضرت گرفت، وقتی پرسید: پس یاران شما کجا هستند؟ و امام (ره) فرمودند: «یاران من در گهوارههای مادرانشان هستند.»
شاید کمتر کسی باورش میشد که ۱۵ سال بعد همان نوزادان خوابیده در گهواره قرار است چه غوغایی به پا کنند و چه به رخ بکشند غیرت را و پای کار بیایند وقتی حرف از وطن میشود و خاک آن ناموس میشود و زیر چکمههای سنگین و بیرحم دشمن میماند.
بله همان گهوارهنشینان دیروز، مرید امام (ره) شدند و مو به مو کلامش را به دلشان گره زدند و به قول حضرت روحالله (ره) مصداق این رباعی شدند: «از هستی خویشتن گذر باید کرد / زین دیو لعین صرفنظر باید کرد، گر طالب دیدار رخ مجنونی از منزل بیگانه سفر باید کرد…»
در جنگ نابرابری که برای این ملت رقم خورد، جنگی که همه دنیا به حمایت صدام بلند شده بودند تا نهال نوپای انقلاب خمینی کبیر را از ریشه برکنند، همان گهوارهنشینان، صدام را سر جای خود نشاندند.
در آن روزها که جنگ بر این مرزوبوم سایه انداخته بود و بازار نوشتن حرفهای آخر هم در شبهای عملیات حسابی داغ بود، همان روزها که کلمهها لباس آخرت به تن میکردند و دانه دانه روی کاغذ مینشستند، گاهی واژهها هم وزن و همقافیه میشدند، درست همان لحظهای که حرف از امام (ره) میشد، لابد لرزش دستها هم به واژهها پیچش میداد و قطرههای دل پای واژههای رزمندهها امضا میانداخت.
از ته قلب مقلد امام باشید
وصایای شهدا را که ورق میزنیم، به شاهبیتهایی میرسیم که از امام میگوید. طلب مغفرت و بخشش بین واژههای شهید حسین خرازی دوستداشتنی جا باز کرده است و با همان خلوصی که در صدایش موج میزند، واژهها را هم مهندسی میکند و حرفهایش را در یک کلمه جا میدهد و میگوید: «از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند.»
حرف از امام لابهلای صحبتهای شهید مهدی باکری هم غزل میشود برای ما آنجا که یاد خدا و اجرای فرامین خدا را کنار اسم امام گذاشته و توصیه دوست داشتنیاش برای ما این است: «از ته قلب مقلد امام باشید و به دعاها و مجالس یادواره اباعبدالله و شهدا بسیار اهمیت دهید.»
دلواپسی، موجسواری میکند در کلام شهید محمدرضا تورجیزاده و در خلوتش خدا را چنین گواه میگیرد: «خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش.»
شُکر خدا بابت نعمتهای بیکرانش، شِکر میشود در حرفهای آخر شهید جلال افشار و همه ما را مخاطب کلامش قرار میدهد و میگوید: «بدانید خداوند ما را از تمامی نعمتهای بیکرانش بهرهمند ساخته است یکی از آن نعمتها وجود رهبری است. به وسیله رهبری پیامبر گونه امام امت، و وجود علمای راستین، خطرهای سد راه اسلام اصیل شناخته میشود. مبادا ناسپاسی این نعمتهای بزرگ را بنمایید که “لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید”.»
و درود خدا بر شهید حسن باقری که رفت به راه امام (ره)، به راهی که ایشان همیشه آن را مورد تاکید و تأیید قرار میدادند و آن همانا حامی مستضعفان بودن است. او با صلابت تمام اعلام کرد که انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین درآمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان.
امام امت در وصیتنامه شهدا/ مرادی که دلها را به تسخیر خود درآورده بود
گوش به سخن امام بسپارید
رحمت خدا بر شهید ناصرالدین باغانی که کلامش جان را نوازش و واژههایش آدم را زمینگیر عشق خدا به بندگانش میکند. سفارشش، پیرو امام بودن است البته که نه در حرف بلکه در عمل. این جوان ۱۹ ساله گفته است: «گوش دل به سخنان امام بسپارید و حرفهایش را بدون چون و چرا بپذیرید و کلاً در هر عصری امام خود را بشناسید. اکنون که حضرت صاحب الامر (عج) در پرده غیبت است، ولی فقیه عصر خود را بشناسید.»
طنازی واژههای شهید ابراهیم هادی عزیز برای امام هم خواندنی است. ابراهیم از عشقی که به امام و انقلاب دارد میگوید. عشقی که در وجود پاکش چنان شعلهور است که اگر تکهتکهاش کنند یا او را زیر سختترین شکنجهها هم قرار دهند امام را رها نخواهد کرد و انقلاب را تنها نخواهد گذاشت و اما شهید مرحمت بالازاده هم امام را بتشکن خوانده و رو به خدا کرده و گفته است: «خدایا تو را قسم میدهم به من توفیق سربازی امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی بتشکن را بده تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی دهم.»
در لابهلای وصیتنامه شهید اسماعیل آقاپور هم میتوان ارادت ویژه به بتشکن زمان را به نظاره نشست، آنجا که او مینویسد: «امام من، اینک با تو سخنی دارم. ای که قلبهای ما را تسخیر کردی، اگر نبودی انقلابی در این سرزمین تا صدها سال دیگر رخ نمیداد مگر باز به رهبری شما. اینک که ضربهها از هر طرف به شما وارد میآید، ولی شما با یاری خدا همچون کوه استوار ایستاده و مسئولیت سنگین را به دوش گرفتهای، مطمئن باشید که ما یار و یاورتان هستیم و از اسلام و قرآن دفاع خواهیم کرد.»
اینها گوشهای از عاشقانههای مریدان حضرت امام (ره) است، در سفری که نه تنها دل بریدن از خانه و کاشانه را برایشان به دنبال داشت بلکه دل کندن از دنیا را هم برایشان آسان کرد، همانهایی که بعد از رحلت امام (ره) بدون امام ماندن در دنیا را سخت میدانستند. به قول سعدی هر جا که عشق خیمه زند جای عقل نیست و این ذرهای بود از عاشقانههای بیکران رزمندهها برای حضرت روحالله (ره)، برای رفتنهایی که غایتش شد عاقبت بخیری، شد شهادت…
Thursday, 31 October , 2024