در میان مزارهای شلمچه، جایی که خاکش بوی خدا میدهد و هر دانه شنش رد اشک مادرانی است که هنوز در جستوجوی تکهای از عزیزانشاناند، ستایش نادر طهرانی، نوه شهید منصور باصری، دلنوشتهای را قرائت کرد که از صمیم دل نسل پس از دفاع مقدس برخاسته است. او آمده بود زیارت مردی که هرگز ندیده است، اما […]
در میان مزارهای شلمچه، جایی که خاکش بوی خدا میدهد و هر دانه شنش رد اشک مادرانی است که هنوز در جستوجوی تکهای از عزیزانشاناند، ستایش نادر طهرانی، نوه شهید منصور باصری، دلنوشتهای را قرائت کرد که از صمیم دل نسل پس از دفاع مقدس برخاسته است.
او آمده بود زیارت مردی که هرگز ندیده است، اما نبودش هر روز در زندگیاش جاری است—پدر بزرگی که رفت تا او امروز بتواند بیهراس نفس بکشد و نام وطن را با آرامش زمزمه کند.
ستایش میگوید:
«من فقط یک عکس دارم؛ همان عکس ۳×۴ که گوشهاش با مهر دفاع مقدس زرد شده. با همین یک تصویر، هزار دلتنگیِ ناتمام و هزار قصه ناگفته در دلم دارم.»
هر بار که به خاک شلمچه میرسد، احساس میکند هنوز پدربزرگ خاکیپوشش آنجاست؛ بوی شال خاکیاش در باد میپیچد و صدای خندهاش از دل زمین بلند میشود. انگار از زیر خاک به او میگوید:
«نَوَم، قصه نخور، من هنوز کنارت هستم. هرجا نام خدا و وطن باشد، من هم همانجایم.»
در آن سکوت سنگینِ کنار مزار شهیدان، بغضی در گلویش مینشیند؛ نه از اندوه، که از شکوه مردانی که مرگ را دیدند اما عقب نرفتند.
ستایش با صدایی لرزان اما استوار نجوا میکند:
«پدربزرگم، اگر صدایم را میشنوی، بدان که راهت هنوز روشن است. نسل من شاید تو را ندیده باشد، اما تا ابد قدردان نبودنت هستیم.»
دلنوشتهی کوتاه او، با تنها یک تصویر کمکیفیت، توانسته شعلهای از عشق و حرکت تا شلمچه بیافریند—گواهی بر آنکه یاد شهیدان، نه در قاب عکس، بلکه در جان نسلهای آینده جاودانه است.
🕊️ رسانه شهید یاران – ویژه عدالت فرهنگی مردمپایه و روایت نسل استمرار راه شهدا
📍 محل ضبط: یادمان شلمچه – آبان ۱۴۰۴
















Saturday, 8 November , 2025