طاها کوچولو فرزند شهید چراغی که آن زمان، شهادت پدرش را باور نکرده بود حالا بعد از گذشت ۷ ماه از فقدان پدر، بدجور دلتنگ شده است. دلش برای همه مهربانی‌های بابایش، عشق پدرانه‌اش و برای دست‌های پر مهرش تنگ شده است.

شهید اسماعیل چراغی فرمانده گردان امام حسین(ع) یگان ویژه استان اصفهان شامگاه ۲۵ آبان سال ۱۴۰۱ هنگامی که مشغول برقراری امنیت و آرامش میدان نگهبانی محله خانه اصفهان بود در یک حمله تروریستی به همراه ۲ نفر دیگر از نیروهای بسیج به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از این شهید گرانقدر یک دختر ۱۰ ساله به نام طناز و یک پسر ۶ ساله به نام طاها به یادگار مانده است.

طاها کوچولو که در آن زمان شهادت پدرش را باور نکرده بود حالا بعد از گذشت ۷ ماه از فقدانش بدجور دلتنگ پدر مهربانش شده است. دلش برای همه مهربانی‌های بابایش، عشق پدرانه‌اش و برای دست‌های پر مهرش تنگ شده است.

روزهای اول که بهانه پدرش را می‌گرفت و می‌گفت بابا کجاست؟ چرا به خانه نمی آید؟ عمویش به او گفته بود: «پدرت به آسمان و به میهمانی خدا رفته است.» طاها هم هر روز با عکس پدر مهربانش حرف می‌زد و می‌گفت: «بابایی چه خبر از آسمون؟ مهمانی خدا تموم نشده پس کی برمی‌گردی؟»

پدر شهید چراغی با بغضی که در گلویش گیر کرده می‌گوید: « طاها کوچولو مدام بهانه می‌گیرد و به عمویش می‌گوید برایم موشکی بساز تا به آسمان بروم و بابا اسماعیل را برای یک لحظه ببینم و روی ماهش را ببوسم.» پدر شهید چراغی در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد گفت: «آخر من جواب نوه کوچکم را چه بدهم؟»

حالا اما آنچه بیشتر از همه دل خانواده این شهید و ۲ شهید دیگر حادثه ۲۵ آبان ماه سال گذشته اصفهان را می‌سوزاند دلسوزی برخی از افراد برای ۳ شروری است که در شب حادثه اقدام به تیراندازی کرده و با نامردی تمام ۳ تن از مدافعان امنیت را به شهادت رساندند.

آن‌ها می‌گویند چرا کسی یک لحظه خودش را جای ما و فرزندان یتیم ما نمی‌گذارد؟ چرا هیچ کس به فکر حافظان امنیت که مظلومانه توسط افراد شرور به شهادت رسیدند نیست؟ چرا صفحات اینستاگرام هیچ چیزی از مظلومیت این‌ها نمی‌نویسند؟ آن‌ها می‌توانند فرزندان ما را برای ما زنده کنند، اگر نمی‌توانند پس خواهشاً چیزی نگویند.

چرا سازمان عفو بین‌الملل، سلبریتی‌ها، مدافعان حقوق بشر و کسانی که ادعای وطن پرستی می‌کنند در حمایت از حافظان امنیت مردم و خانواده‌های آن‌ها سکوت می‌کنند؟ چرا سرشان را در برف فرو بردند و نمی‌خواهند حقیقت را ببینند و پای درد دل خانواده‌های شهدا بنشینند؟ چرا جان پلیسی که سینه‌اش را برای امنیت و آرامش مردم سپر کرده برایشان این قدر بی‌ارزش است؟ این‌ها سؤالاتی است که خانواده‌های شهدای امنیت از حامیان و دلسوزان و دلواپسان افراد شرور و قاتلان فرزندانشان دارند.

خانواده‌های شهدا می‌گویند چرا آن‌ها یادشان رفته که اگر ایران ما ۴۴ سال است با افتخار روی پای خود ایستاده و وجبی از خاک این کشور جدا نشده و اگر امروز دیگر اسمی از صدامی که یک روز وعده داده بود که ظرف ۶ روز تهران را فتح می‌کند نیست و اگر داعشی که آرزوی تصرف ایران و نابود کردن حرم امام رضا(ع) را داشت به گورستان تاریخ پیوسته بخاطر جانفشانی همین سپاهی‌ها، بسیجی‌ها، ارتشی‌ها و انتظامی‌ها است.

تو را به خدا بیایید کمی منصف باشید و این قدر دل خانواده‌های شهدا را خون نکنید. بدانید که خبرنگاران و گزارشگران رسانه‌های آن ور آبی در ازای دریافت پول و گذراندن یک زندگی راحت و آسوده در این چند روز دنیا تمام شرف و حیثیت خود را فروخته و خیلی راحت جای ظالم و مظلوم را برای شما عوض می‌کنند و حالا قضاوت با شماست که کدام طرفی باشید اما مطمئن باشید که کشور با عنایت لایزال پروردگار متعال با قدرت به پیش می‌رود و ان شاءالله پرچم این نظام به دست صاحب اصلیش حضرت ولی عصر(عج) سپرده می‌شود. پس برای آنکه آن روز شرمنده امام زمان(عج) و شهدا نباشید، بیایید همین امروز در رفتار و عملکرد خودتان تجدیدنظر کنید چرا که زندگی راحت این چند روزه دنیا قطعاً ارزش شرمندگی در مقابل امام زمان(عج) و شهدا را ندارد.