قسمت سوم قصه دلبری روایت زندگی حاج عمار
یکی از خانمهای بسیج را واسطه کرده بود برای خواستگاری. از من انکار از اون اصرار. رفتارهاشو قبول نداشتم همه جا هم بود مثل سایه، معراج شهدا، دانشکده، دم در دانشگاه، نمازخونه، بسیج جلو دفتر نهاد رهبری، مسیرمو کج میکردم ولی این سوهان مغز تمومی نداشتبالاخره اومدن خواستگاری صحبتهای اولیه شد و تحقیق شبیه برداشتهایی […]
قسمت دوم قصه دلبری روایت زندگی حاج عمار
مشاهده قسمت اول ویدیو کنار معراج شهدای دانشگاه دعای عرفه برگزار شددیدم فقط چند تا تیکه موکت پهن کردن به مسئول خواهران اعتراض کردم دانشگاه به این بزرگی و این چند تا تیکه موکتدر جوابم گفت همیناهم بعیده پر بشه وقتی دیدم توجهی نمیکنه رفتم پیش اقای محمد خانی صداشون زدم سربه زیر امد وگفت […]
قسمت اول قصه دلبری روایت زندگی حاج عمار
گره کور دلم دست تو را میطلبد بشنوید از قصه دلبری روایت زندگی حاج عمار طرفدار زیاد داشت اما به نظر من هیچ جذابیتی توی وجودش پیدا نمیشد.شنیده بودم از طرف خانمها چند تا خواستگار داشت که مستقیم بهش گفته بودند… اونم وسط دانشگاه.پیش خودم میگفتم چه معنی داره دختر بره به یه پسر بگه […]
Monday, 18 November , 2024